مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۸۵ مطلب با موضوع «هشت رذیله :: لجاجت» ثبت شده است

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند41

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ خَفِیَ عَنْ خَلْقِکَ وَ لَمْ یَعْزُبْ عَنْکَ فَاسْتَقَلْتُکَ مِنْهُ فَأَقَلْتَنِی ثُمَّ عُدْتُ فِیهِ فَسَتَرْتَهُ عَلَیَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که از مردم مخفی است، اما از تو پنهان نیست، پس از تو خواستم که بگذری و تو گذشتی. آنگاه بار دیگر آنرا انجام دادم و آنرا هم بر من پوشاندی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

ستاریت خداوند هم می تواند فرصت باشد و هم تهدید. اصولا همه اسماء خداوند می تواند این دو وجه را داشته باشد!

همچنین رغبت به توبه و طلب آمرزش از خداوند نیز می تواند تهدید هم باشد زیرا فرد با این طلب بخشش ممکن است وجدان خودش را تسکین دهد و صرف طلب بخشش را بدون این که توبه واقعی کرده باشد نشان آمرزش و عنایت دوباره خداوند در حق خودش بداند و حال آن که این چنین نیست!

ناخرسندی از گناه و ناخشنودی از خود پس از گناه و بعد گریستن برای گناهی که انجام شده است و نیز استغفار کردن و احیانا دعاهایی در این باره خواندن همه اینها نمی تواند جای توبه واقعی را بگیرد! توبه واقعی به معنای ارزیابی کردن مقدمات گناه و برنامه ریزی برای زدودن این مقدمات است.

توبه یعنی پیش گیری از گناه دوباره و این پیش گیری تنها به میل داشتن به ترک گناه نیست بلکه باید این میل شدید باشد طوری که به برنامه ریزی ختم شود.

هر آنچه انسان را برای تصمیم آماده می سازد همه فرصتهایی است که خداوند در اختیار انسان قرار می دهد ولی وقتی انسان این امور را کافی از تصمیم تلقی می کند و مثلا در بحث توبه، مقدمات توبه را جایگزین توبه می کند یعنی این فرصتها تبدیل به تهدید شده اند.

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 40

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ دَعَتْنِی الرُّخْصَةُ فَحَلَلْتُهُ لِنَفْسِی وَ هُوَ فِیمَا عِنْدَکَ مُحَرَّمٌ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که رخصت در آن انگیزه ی من شد تا برای خود حلال دانستم، در حالی که نزد تو حرام بود؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

الرخصة (رخص)، به معنای آسانگیری در کار و عدم سختگیری در آن

شرح:

هر انسانی به راحتی می تواند گناه کند! هر چند بعضی از گناهان نیازمند به ابزار و مقدماتی دارد که از عهده بعضی تهیه این ابزار و مقدمات مشکل و حتی ناممکن است ولی بسیاری از گناهان این چنین نیستند. مثلا دروغ و غیبت و خودارضایی براحتی قابل انجام است.

همان قسمت نخست از گناهان نیز که به سختی برای همه قابل تحقق است ولی هر کسی می تواند راضی با انجام آنها باشد و انجام آنها را آرزو کند.

مثلا کشتن انبیاء الهی در زمانهای قبل انجام گرفته است دیگر قابل تحقق نیست ولی بسیاری از انسانها انجام آنها را آرزو می کنند.

پس هر انسانی رخصت انجام هر گناهی را دارد حال یا با انجام آن و یا را راضی بودن به انجام آن و آرزوی آن!

در فراز فوق این تصور غلط از ذهن زوده شده است که صرف آسانی انجام یک گناه و طبعا فراوانی آن در جامعه سبب حلال شدن آن نمی گردد. بلکه همچنان نزد خداوند آن گناه، حرام است!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 39

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ ارْتَکَبْتُهُ بِشُمُولِ عَافِیَتِکَ أَوْ تَمَکَّنْتُ مِنْهُ بِفَضْلِ نِعْمَتِکَ أَوْ قَوِیتُ عَلَیْهِ بِسَابِغِ رِزْقِکَ أَوْ خَیْرٍ أَرَدْتُ بِهِ وَجْهَکَ فَخَالَطَنِی فِیهِ وَ شَارَکَ فِعْلِی مَا لَا یَخْلُصُ لَکَ أَوْ وَجَبَ عَلَیَّ مَا أَرَدْتُ بِهِ سِوَاکَ فَکَثِیرٌ مَا یَکُونُ کَذَلِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به کمک عافیتت آن را مرتکب شدم، یا به نعمت فراوانت متمکّن به انجام آن شدم، یا به واسطه ی رزق واسعت بر آن قدرت پیدا کردم، یا خواستم کار خیری را برای رضای تو انجام دهم، ولی نیّت غیر تو در من وارد شد و کار مرا آلوده ساخت، یا گناهی که وبال آن به واسطه ی این که غیر تو را با آن خواستم دامنگیر من شد که بسیار از موارد همین گونه است؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

گناه فرصت سوزی است! فرصتهای مادی و فرصت های معنوی!

بِشُمُولِ عَافِیَتِکَ: عافت و سلامتی و نداشتن بیماری یکی از عمده ترین فرصتهای مادی است که متأسفانه بیشتر تبدیل به تهدید می شود و زمینه گناه می گردد!

بر همین اساس بیماری می تواند یادآور و تذکر باشد به این که از نعمت عافیت باید درست استفاده کرد!

تَمَکَّنْتُ مِنْهُ بِفَضْلِ نِعْمَتِکَ: و همچنین نعمتهای ویژه ای که موجب برجسته شدن انسان نسبت به اطرافیان می شود نیز فرصتی طلایی برای خدمت به اهداف الهی است که باز طعمه شیطان می گردد و این مرکب راهوار انسان را به جای نور، به عمق ظلمت می برد!

وضعیت مالی بهتر و یا وضعیت هوشی بهتر و یا زیبایی خیره کننده تر و یا داشتن خانواده ای اصیلتر و یا شهرت و پذیرش مردمی فزونتر و دیگر موارد همه و همه می تواند مورد دستبرد شیطان قرار گیرد و ابزاری برای اهداف او شود!

قَوِیتُ عَلَیْهِ بِسَابِغِ رِزْقِکَ: مورد دیگر خوش روزی بودن است! بعضی خوش روزی هستند. وارد هر کاری بشوند در آن کار بهتر از دیگران ظاهر می شوند و رزقی بیشتر عائدشان می شود.

ولی خوش روزی بودن نشان قرب به خداوند و رضایت خداوند از بنده اش نیست تنها فرصتی است که اگر نسوز و تبدیل به تهدید نشود می توئاند باعث مقامات محمودی برای شخص شود!

ولی متأسفانه می بینیم کسانی که خوش روزی هستند کمتر دیگر بندگان خداوند از خوان نعمت آنها بهره مند هستند. از خوان نعمت آنها خود می خورند و اطرافیانشان و اگر هم اندکی به بینوایان بدهند برای شهرت و شاید هم تسکین وجدان باشد و بس!

خَیْرٍ أَرَدْتُ بِهِ وَجْهَکَ فَخَالَطَنِی فِیهِ وَ شَارَکَ فِعْلِی مَا لَا یَخْلُصُ لَکَ أَوْ وَجَبَ عَلَیَّ مَا أَرَدْتُ بِهِ سِوَاکَ: از این سه نعمت عافیت، برجستگی و روزی زیاد بگذریم نوبت به توفیق انجام عمل خیر می رسد! باز هم شیطان را در وقت این توفیق می بینیم!

 شیطان در ایجاد شرکی که در نیت انسان می کند، فاتحه این توفیق را می خواند!

گاهی هم شیطان از ابتداء نیت را غیر الهی می کند و نوبت به شرک نمی رسد بلکه در آغاز، نطفه توفیق، در ظلمت کفر خفه می شود!


سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 38

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ حَلَلْتُ بِهِ عَقْداً شَدَدْتُهُ أَوْ حَرَمْتُ بِهِ نَفْسِی خَیْراً وَعَدْتَنِی بِهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به واسطه ی آن پیمانی را که محکم کرده بودی شکستم، یا خود را از خیری که وعده داده بودی محروم کردم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

جهانی که در آن زندگی می کنیم و نیز زندگی اخروی که در پیش داریم همه بر اساس تعهداتی بنا شده است! تعهداتی که خداوند طبق نظام فطری و یا طبیعی و یا تشریعی با ما بسته است!

ما باید کارهایی را انجام دهیم و از کارهایی اجتناب کنیم تا در عوض به منافعی برسیم و از آسیبهایی در امان بمانیم!

این کارها را با فطرتمان که توسط عقل و شرع و تجربه تقویت شده است و زبانی بلیغ یافته است درک می کنیم و در کنار این درک اموری را با نذر و امثال آن بر خود لازم می کنیم.

این درک فطری و این التزام نذری تعهد ماست و وعده های خداوند نیز تعهد خداوند است!

همچنین در قانون طبیعت نیز این تعهد دو جانبه وجود دارد! ما متعهدیم که بوقت تشنگی آب بنوشیم و طبیعت نیز متعهد است در قبال آن ما را سیراب کند! و چون طبیعت تنها به فرمان خداوند قدرت خود را اعمال می کند پس وقتی ما به تعهد خود عمل می کنمی و عملی مادی انجام می دهیم خداوند نیز به تعهدش عمل می کند و ثمره ای بر آن کار مادی مترتب می نماید!

معصیت، در مفهومی فراگیر، تخلف در هر نوع تعهد است! و محرومیت از آثار مترتب بر عمل به تعهد نیز پی آمد لاجرم آن است!


سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 37

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَدْنَانِی مِنْ عَذَابِکَ أَوْ نَآنِی عَنْ ثَوَابِکَ أَوْ حَجَبَ عَنِّی رَحْمَتَکَ أَوْ کَدَرَ عَلَیَّ نِعْمَتَکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که مرا به عذابت نزدیک کرده، یا از پاداش نیکویت دور نموده، یا مانع رحمتت گشته، یا نعمتت را بر من مکدّر نموده است؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

نآنی (نأی)، به معنای تمایل از جریان طبیعی به جانبی بعید و دور است!

کدر، به معنای مفهومی مقابل خلوص و صفاست! به معنای خروج از جریان طبیعی و حالت خالصی که برای هر چیزی است!

شرح:

ثواب الهی که مترتب بر اعمال نیک است به شرط عدم گناه شامل فرد می شود. زیرا آنچه کارهای نیک را ارزش می دهد، قصد اطاعتی است که مؤمن هنگام عمل در ذهن دارد. این قصد با نافرمانی خداوند سازگاری ندارد. لذا گفته شده است که معصیت بعد از طاعت دلیل بر رد طاعت است!

قرآن می فرماید: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ‏ (مائده: 27)
پس گناه همانطور که عذاب الهی را در آخرت متوجه گنهکار می کند او را از ثواب الهی نیز دور می سازد!

 اما اثر گناه در دنیا این است که فرد را محجوب از رحمتهای خداوند می کند! رحمتهای خداوند انعطافهایی است که خداوند به حال بندگانش دارد و بر اساس همین انعطافها بسیاری از بلاها از انسانها دفع می شود و یا زودتر از موعدش پایان می پذیرد و یا با شدت کمتری خود را نشان می دهد و یا بدون استحقاق نعمتی سراغ فرد می آید و یا بیش از حد موعد رفتنش می ماند.

همه این امور رحمتها و انعطافات خداوند و استثناهایی است که برای فرد مورد رحمت ایجاد می شود!

قسمتی از رحمتهای خداوند با گناه از بین می رود و فرد گنهکار می ماند و با قوانین جهان که بدون هیچ ترحمی و اسثنایی اجراء می گردد!

کدورت نعمتها اثر دیگر دنیوی گناه است! نعمت ها وقتی ناقص باشند و در نتیجه ناخالصی داشته باشند در کنار نوشی که دارند صاحب خود را بی نیش نمی گذارند!

کدر بودن رابطه انسان با خداوند سبب کدر شدن رابطه همه جهان هستی با انسان می شود و این یعنی کدر شدن زندگی! در عینی که فرد از بسیاری از نعمتها ممکن است برخوردار باشد ولی هیچ کدام از این نعمت آنطور که باید، صاحب خود را در رفاه و آسودگی قرار نمی دهد!


سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 36

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ تُبْتُ إِلَیْکَ مِنْهُ ثُمَّ عُدْتُ فِیهِ وَ نَقَضْتُ الْعَهْدَ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَکَ جُرْأَةً مِنِّی عَلَیْکَ لِمَعْرِفَتِی بِکَرَمِکَ وَ عَفْوِکَ‏ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که از آن به سویت توبه کردم و مجدّداً به سوی آن برگشتم، و عهدی را که بین من و تو بود با گستاخی و جرأت نقض کردم؛ زیرا با کَرََم و عفو تو آشنا بودم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

معرفت ناقص نسبت به اسماء الهی می تواند مثل هر معرفتی ناقص دیگری موجب غفلت شود!

جهل وقتی علم پنداشته شود مخرب خواهد بود! این که فردی معرفت ناقص خود را نسبت به خداوند کامل بداند، یعنی جهل خود را علم پنداشته است!

قرآن می فرماید: وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها (اعراف: 180) خداوند دارای اسماء حسنی است! خداوند را با این اسماء بخوانید! قرآن نفرموده است خداوند را فقط به اسماء جمالیش بخوانید! اسماء جمالی که فقط از رحمت خداوند می گویند بلکه خداوند را با همه اسمائش بخوانید هم اسماء جمالی و هم جلالی!

اسماء جلالی از شکوه و عظمت و عزت و قدرت خداوند سخن می گویند و موجب هراس انسان از عدالت خداوند می گردند.

این که خداوند کریم است و عفو می کند درست ولی خداوند محاسب نیز هست! هیچ ذره عملی نیست مگر این که ثبت می شود و خداوند بر آ« شاهد است!

اولیاء خداوند که بیشترین رحمت خداوند شامل حالشان است از ترس عدالت خداوند بسیاری از شبها را با هراس به صبح می رسانند!


سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 35

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ رَهَبْتُ فِیهِ سِوَاکَ أَوْ عَادَیْتُ فِیهِ أَوْلِیَاءَکَ أَوْ وَالَیْتُ فِیهِ أَعْدَاءَکَ أَوْ خَذَلْتُ فِیهِ أَحِبَّاءَکَ أَوْ تَعَرَّضْتُ فِیهِ لِشَیْ‏ءٍ مِنْ غَضَبِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در آن از غیر تو ترسیدم، یا به وسیله ی آن با اولیایت دشمنی کردم یا با دشمنانت دوستی کردم، یا دوستانت را واگذاشتم، یا با آن خود را در معرض خشم و غضب در آوردم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

در فراز نخست بند فوق از دعای استغفار از ترس از غیر خداوند و در فراز انتهایی آن از در معرض خشم خداوند قرار گرفتن سخن به میان آمده است و بین این دو فراز نیز از گناه دشمنی با اولیاء الهی و دوستی با دشمنان خداوند و تنها گذاردن و یاری نکردن دوستان او طلب آمرزش شده است!

از آغاز و انجام حاکی از این است که آنچه موجب ضعف در تبری و تولی می شود ترس از غیر خداوند است! لذا در آیه سه مائده که سخن از تکمیل دین با انتصاب امام علی علیه السلام و ناامیدی کفار از نفوذ در دین شده است به این نکته اشاره شده است که: فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ. از آنها نترسید از من بترسید!

ترس از کفار سبب تقویت آنها می شود زیرا کفار تکیه به قدرت الهی ندارند بلکه همه قدرت خود را از احساس ضعف مؤمنین می گیرند!

اگر مؤمنین بجای ترس از خداوند همه دغدغه اشان این باشد که در مسیر رضایت خداوند گام بردارند و همه ترسشان این باشد که نکند از این مسیر خارج شوند، آنها خواهند دید کفار با همه قدرتهای مادیشان به شدت متزلزل و پوشالی هستند!

نکته دیگر در بند فوق این است که دشمنی با دوستان خداوند در آغاز آماده و بعد دوستی با دشمنان و بعد تنها گذاردن دوستان! این ترتیب حکایت از این دارد که عدم وحدت بین خودیهای اهل ایمان آغاز ارتباط گیری با دشمنان بوده و عاقبت این کار تنها گذاردن دوستان به وقت هجوم دشمن است!

دشمنان ابتداء تفرقه می اندازند و بعد خود ناجی صلح می شوند و این چنین اهل ایمان سوی خود می کشانند و آن دسته از اهل بصیرت که فریب این نقشه شوم را نخورده اند توسط خودیها تنها گذارده شده و شکار دشمن می شوند!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 34

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ سَبَقَ فِی عِلْمِکَ أَنِّی فَاعِلُهُ بِقُدْرَتِکَ الَّتِی قَدَّرْتَ بِهَا عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در علم تو گذشته که من با کمک و استعانت از قدرت تو انجام داده ام، آن قدرتی که تو را بر همه چیز توانا کرده است؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

آنچه در جهان هستی اتفاق می افتاد طبق علم و قدرت خداوند است! ولی لزوما طبق رضایت او نیست!

گناه از جمله اتفاقاتی است که هرچند طبق علم و قدرت خداوند صورت گرفته است ولی خداوند به آن راضی نیست!

شبهه ای که اینجا مطرح می شود این است که اگر خداوند علم دارد به آنچه در آینده اتفاق می افتد پس باید آن اتفاقات بیافتد و الا علم خداوند غلط از  کار در می آید و معلوم می شود خداوند جهل داشته است و علم خداوند که جهل نمی شود پس وقوع همه اتفاقات طبق اختیار انسان نیست!

پاسخ این شبهه این است که علم خداوند به نحوه انتخاب انسان است! مثل این که شما وقتی فردی بشناسی می توانی پیش بینی کنی او در فلان مسئله چگونه انتخاب خواهد کرد!

این که خداوند بداند فلان بنده اش چگونه انتخاب خواهد آیا دلیل می شود که آن بنده در انتخابش مجبور باشد؟!

نکته بعدی روانکاوی این شبهه است! یعنی چه کسی از این شبهه سود می برد؟ ایا جز انسانی که می خواهد با این شبهه وجدانش را برای زشتکاریهایش آسوده کند؟! اصلا فرض کنید انسان در انجام کارهایش جبر دارد خب چرا انسان خود را در انجام خوبیها مجبور نبیند!

چرا انسان فرض را بر این نگذارد که خداوند علمش تعلق به انجام خوبیها توسط من نوعی گرفته است و من با انجام خوبیها ثابت می کنم که این فرض درست بوده است! یعنی واقعا علم خداوند تعلق به انجام خوبیها توسط من گرفته و این که خداوند از قبل میدانسته من بدیها را ترک می کنم!

بله انسان می خواهد پس از ترک خوبیها و انجام بدیها وجدان خودش را آرام کند لذا رو راهی برای اثبات مجبور بودنش می برد! و الا هیچ انسان با تقوایی و با عمل صالحی معتقد به جبر نمی شود! بر عکس این چنین انسانهایی اگر هم دچار شبهه شوند، دچار شبهه تفویض می شوند یعنی معتقد می گردند که همه کارهای بدست انسان سپرده شده است و خداوند هیچ دخالتی در این  انجام کارهای جهان ندارد!

البته این اعتقاد نیز غلط بلکه اعتقاد درست راهی میانه جبر و تفویض است ولی غرض از طرح این بحث این بود که ثابت کنمی کسانی که شبهه جبر را مطرح می کنند انسانهای اهل زشتکاری هستند!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 33

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ کَتَبْتَهُ عَلَیَّ بِسَبَبِ عُجْبٍ کَانَ مِنِّی بِنَفْسِی أَوْ رِیَاءٍ أَوْ سُمْعَةٍ أَوْ خُیَلَاءَ أَوْ فَرَحٍ أَوْ حِقْدٍ أَوْ مَرَحٍ أَوْ أَشَرٍ أَوْ بَطَرٍ أَوْ حَمِیَّةٍ أَوْ عَصَبِیَّةٍ أَوْ رِضًا أَوْ سَخَطٍ أَوْ سَخَاءٍ أَوْ شُحٍّ أَوْ ظُلْمٍ أَوْ خِیَانَةٍ أَوْ سَرِقَةٍ أَوْ کَذِبٍ أَوْ نَمِیمَةٍ أَوْ لَهْوٍ أَوْ لَعِبٍ أَوْ نَوْعٍ مِمَّا یُکْتَسَبُ بِمِثْلِهِ الذُّنُوبُ وَ یَکُونُ فِی اجْتِرَاحِهِ الْعَطَبُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که بر من نوشته ای به جهت خود پسندی که در من به وجود آمده، یا خود نمایی، یا خودستایی(با رساندن عمل خود به گوش دیگران)، یا تکبّر، یا شادمانی، یا کینه، یا خوشی، یا بخشندگی، یا بخل، یا ظلم، یا خیانت، یا دزدی، یا دروغ، یا سخن چینی، یا لهو و لعب، یا هرنوع کاری که با آن مرتکب گناه میشوند و هر که آن را انجام دهد خود را به هلاکت اندازد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

عجب، به معنای حالتی است که حاصل می شود از دیدن چیزی که خارج از جریان طبیعی است که عادتا مورد توقع است! و اگر این حالت تعلت به نفس و صفات و اعمال آن بگیرد، عُجب گفته می شود!

ریاء (رئی) به معنای آشکار کردن عمل در نزد مردم تا آن را ببینند و به او گمان خیر پیدا کنند.

سُمعة (سمع) به معنای آن است که عمل نیکى دور از چشم مردم انجام دهد به این هدف که بعداً به گوش یک یا چند نفر و یا مردم برسد و نسبت به او گمان خیر برده شود!

خُیَلاء (خیل) به معنای تکبری است که از تخیل داشتن فضیلتی بوجود می آید که انسان در خودش می بیند! به اسب نیز خیل گفته می شود زیرا انسان وقتی سوار بر آن می شود در خودش نخوتی احساس می کند!

فَرَح  به معنای مطلق سرور و شادمانی است! اعم از این که از حدش خارج شود یا نشود!

حِقْد به معنای نگه داشتن دشمنی در قلب و منتظر فرصت برای بروز آن بودن!

مَرَح  به معنای شادمانی شدید که همراه با تکبر است می باشد!

أَشَر  به معنای سرخوشی شدیدتر از بطر است!

بَطَر  به معنای سرخوشی است که از حد اعتدال خارج شده باشد!

حَمِیَّة  (حمی) به معنای شدت حرارت در دفاع از عزت و غرور خود است!

عَصَبِیَّة  (هصب) به معنای یاری خواهی از قوم و عشیره بدون توجه به این که حق با کیست!

سَخَط به معنای مفهومی مقابل رضا است. چنانکه غضب مقابل رحمت است و کراهت مقابل محبت!

سَخَاء به معنای نرم شدن هنگام درخواست است (لذا خداوند را نمی توان سخیّ نامید) ولی جود به معنای زیادی عطا است به دون این مورد درخواست قرار گیرد!  

شُحّ  به معنای بخل شدید است که بالطبع همراه با حرص است!

ظُلْم  به معنای تباه نمودن حق و اداء نکردن آنچه حق است!

نَمِیمَة  به معنای نقل قول نمودن از شخصی است نزد شخصی دیگر که باید آن سخن مخفی می ماند و لذا این نقل موجب فساد شده است!

لَهْو  به معنای تمایل و لذت بردن از چیزی بدون توجه به نتیجه و عواقب آن!

لَعِب به معنای هر سخن و رفتاری است که از آن منظور مفیدی که مورد تأیید عقل باشد منظور نیست و عاقل به آن رغبتی ندارد!

شرح:

در این بند از دعای استغفار از بیست و دو موضوع سخن به میان آمده است که قسمتی از آن زمینه گناه و قسمتی خود گناه است!

1) خودپسندی (عُجب) و خود بزرگ بینی (تکبر) و خودنمایی (ریا و سمعه) موجب می شود تا کارهای ارزمند انسان بی ارزش شود و مقبول خداوند قرار نگیرد و در نتیجه قربی صورت نگیرد و کام شخص از  زشتیها فاصله نگیرد و زمینه ارتکاب انواع معاصی برایش مهیا باشد!

و همچنین این خصلتها خود باعث گناهانی مثل بدگویی و تحقیر و استهزاء و غیره می شود!

2) شاد بودن (فرح) از موضوع خاص و یا ناراحت بودن (حقد) از شخص خاص می تواند زمینه قسمتی از گناهان باشد! قلب مؤمن شاد از توفیقی است که برای انجام کارهای خداپسندانه نصیبش شده است و ناراحتیش هم بخاطر زشتکارهایش هست! شادی و ناراحتی در غیر این دو صورت غفلت زا ست.

3) سرخوشی و سرمستی در تمام مراحل شدت و ضعفش (مرح، اشر، بطر) موجب رفتارهای خارج از اعتدال می شود. رفتارهایی که حکایت از غفلت فرد از واقعیات موجود می کند!

4) احساس غرور نسبت به خود و خانواده و خویشان و قبیله خود و تلاش در دفاع از آن (حمیة و عصبیة) بدون این که حق محور این دفاع باشد چه بسیار ستمهایی را که باعث شده است و لجاجتها و بر باطل پا فشردنهایی را موجب گشته است!

احساس خوشایندی و یا ناخوشایندی (رضا و سخط) از مسئله ای زمینه ای دیگر برای رفتار خارج از اعتدال است! مثلا انسانی از مبارزه خوشش می آید و بر عکس فرد دیگری  از آن خوشش نمی آید همین مسئله سبب می شود تا در جایی که نباید، بر طبل جنگ کوبیده شود و یا در جایی که باید، پشت به جنگ شود!

5) دو خصلت بخشندگی و بخل (سخاء و شحّ) هم اگر به درستی کنترل نشود سبب گناه می شود، سخاء و روحیه بخشندگی ممکن است فرد را دچار تبذیر و مصرف نابجای مال کند و بخل نیز او را به منع از مصرف بجای مال نماید!

ظلم و خیانت و سرقت و سخن چینی خود گناه هستند و اساس روابط ناسالم در جامعه ای رو به تباهی می باشند!

6) لهو و لعب و پرداختن به کارهایی که تنها لذتی آنی داشته و عواقب آن مورد نظر قرار نمی گیرد و از نتایج عقلانی درستی برخوردار نیست اموال زیادی را به خود اختصاص داده است و عمرهای زیادی خصوصا انسان معاصر صرف آنها نموده است!

لهو و لعب سبب می شود تا تازگی گناه و فریندگی آن همچنان تازه بماند و رشد و کمال و عبودیت و قرب الی الله و آنچه از این دست، غریب و غیر مأنوس جلوه کند!

22 موضوع در این بند از دعا که در شش گروه جای گرفته است اساس همه زشتکاریها و غفلتهای انسانها است!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 32

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ اسْتَعَنْتُ عَلَیْهِ بِحِیلَةٍ تُدْنِی مِنْ غَضَبِکَ أَوِ اسْتَظْهَرْتُ بِنَیْلِهِ عَلَى أَهْلِ طَاعَتِکَ أَوِ اسْتَمَلْتُ بِهِ أَحَداً إِلَى مَعْصِیَتِکَ أَوْ رَائَیْتُ فِیهِ عِبَادَکَ أَوْ لَبَّسْتُ عَلَیْهِمْ بِفِعَالِی فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به کمک نقشه ای که مرا به غضب تو نزدیک میکرد به آن دست یافتم، یا با آن بر اهل طاعتت غلبه کردم، یا کسی را با آن به معصیتت مایل نمودم، یا با آن خود را نزد بندگانت خوب نشان دادم، یا با کردارم خود را نزد آنها وارونه جلوه دادم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

استظهرت (ظهر) به معنای کمک خواستن است!

استملت (میل) به معنای ایجاد میل و رغبت نمودن است!

راثیت (رثی) به معنای مرثیه سرودن و ستودن است!

شرح:

گناه زشتیش را هر طبع سالمی می فهمد و به همین خاطر هیچ کس گناه نمی کند مگر این که تلاش می کند تا گناهش را توجیه کند!

اگر گناه زشت نبود که دیگر اصراری بر نیکو نشان دادن آن نبود! انسانها به کمک شیاطین تلاش فکری زیادی برای تطهیر گناه انجام داده و می دهند! مجموعه این تفکرات حرفهای باطلی شده است که قسمت عمده معارف مکاتب انحرافی را بخود اختصاص داده است!

اصلا دین آمده است تا جلوی تززین نفس و فریب و شیطان را برای نیکو نشان دادن گناهان بگیرد! و همه تحریفی که در ادیان هم شده است برای این وبده است تا این خاصیت آگاهی بخشی را نسبت به گناهان بگیرد!

این تلاش مذبوحانه همه انسان ها را از اعم از اهل طاعت و اهل معصیت جزء گروه های هدف خود دارد!

اهل طاعت را می خواهند در مسیر خود بی انگیزه کنند و زحمتی که این گروه برای ترک گناه می کشند را بی ثمر نشان دهند و به آنها تلقین کنند که می توان به بهشت رفت و در دنیا هم خود را از لذائذ محروم نکرد!!

وجدان اهل معصیت را می خواهد آرام کنند و از احتمال تأثیر مواعظ در قلب اینان جلوگیری نمایند لذا هم برای او خوراک فکری آماده می کنند و هم بر تزیین باطل می افزایند و در این مسیر از همه راسنه های ارتباطی و علم روانشناسی و جامعه شناسی بهره می برند!