مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 51

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَلْهَانِی عَمَّا هَدَیْتَنِی إِلَیْهِ أَوْ أَمَرْتَنِی بِهِ أَوْ نَهَیْتَنِی عَنْهُ أَوْ دَلَلْتَنِی عَلَیْهِ فِیمَا فِیهِ الْحَظُّ لِی لِبُلُوغِ رِضَاکَ وَ إِیثَارِ مَحَبَّتِکَ وَ الْقُرْبِ مِنْکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که مرا غافل کرده از آنچه به سوی آن هدایتم کردی، یا به آن امر نمودی، یا از آن نهی فرمودی، یا راهنمایی کردی به سوی آنچه که در آن توفیق رسیدن به خشنودیت، یا برگزیدن محبت و قربت میباشد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

رضایت، محبت و قرب خداوند با قبول هدایت خداوند و انجام اوامر و اجتناب از نواهی و توجه به راهنمایی ها امکان پذیر است!

تلاش برای جلب رضایت خداوند مقدمه رسیدن به محبت خداوند است! محبت هر کسی در صورت حاصل می شود که رضایت خاطر او بدست بیاید!

مثلا احسان به والدین سبب جلب رضایت آنها می شود و در نتیجه آنها فرزند خود را بیشتر دوست داشته و در حقش دعا می کنند!

جلب رضایت یعنی بدست آوردن خاطری که آزرده شده است. زمانی خاطری توسط ما آزرده می شود که ما محبت دیگری بر او ترجیح داده ایم و با بدست آوردن رضایت دیگری موجب عدم رضایت او شده ایم! ممکن است این دیگری نفس ما باشد. حب نفس را بر حب آن که باید خاطرش برایمان عزیز باشد ترجیح داده ایم!

پس ایثار محبت (إِیثَارِ مَحَبَّتِکَ) زمینه جلب رضایت را فراهم می آورد.

همچنان که قرب در زمینه بعد معنی می یابد! کسی که تلاش می کند نزدیک شود، دور است که این چنین تلاشی می کند!

دور شدن از خداوند پسند خداوند نیست! خداوند راضی به دوری هیچ یک از بندگانش نیست!

پی هر یک از عدم رضایت، و ایثار محبت دیگری و بعد از خداوند ابعاد یک حقیقت هستند! و آن حقیقت، اثر شوم گناه است!

گناه انسان را از خداوند دور می کند!

گناه یعنی ترجیح محبت دیگری بر محبت خداوند!

گناه موجب ناراضایتی خداوند از انسان می گردد!

سه مفهوم رضایت و محبت و قرب با چهار مفهوم هدایت و امر و نهی و دلالت رابطه تنگاتنگی دارد.

تفاوت هدایت و دلالت می تواند در بیرونی بودن و درونی باشد! هدایت امری درونی است! فطرت انسانها آمادگی پذیرش هر حقیقتی را دارند هر چند انسا آن حقیقت را بخاطر لجاجت تصدیق نکند و آن را نپذیرد.

ولی دلالت یعنی اشاره های به راه درست که توسط عالمان از انبیاء و اوصیاء و دیگر انسانها صورت می گیرد!

محتوای عملی هدایت و دلالت امر و نهی است! ایدؤلوژی است! باید و نباید است! نمی شود کسی در سیر هدایت و دلالت خداوند قرار گیرد ولی نسبت به بایدها و نبایدها بی خبر باشد!

اولین باید، تصدیق درک نمودن حقیقت است! به هر میزان حقیقتی که انسان درک نمود باید آنها را تصدیق کند! این تصدیق باید به زبان باشد. و بعد بر اساس درک این حقیقت تازه، رفتارش را اگر نیازمند تغییر است باید تغییر دهد!

هر حقیقتی تابشی از ذات ربوبی است! تصدیق حقیقت و تغییر رفتار طبق آن یعنی قرب به خداوند! قرب به حقیقت قرب به خداوند است!

اصلا خداوند که مرکزیت ندارد که قرب به او معنی داشته باشد! لذا چون خداوند حق است. پس هر حقیقتی جلوه خداوند است و تصدیق و عمل با اوامر و نوهی مربوط به آن قرب به حقیقت و قرب به خداوند است!

نفس می خواهد که آنچه را که خود حقیقت پنداشته شود گرامی داشته شود و تصدیق گردد! نفس همیشه در تقابل با رب است! نفس همنانندترین مخلوق خداوند به خداوند است! زیرا همانند خداوند می سازد! حقیقت می سازد! البته آنچه خداوند می سازد، جهان خلقت سن اثبات آن است ولی آنچه نفس می سازد تنها در تصور و وهم او جای دارد و الا واقعبت بیرون از ذهن هیچ سندی باری ساخته های نفس نیست!

حتی نفس ممکن است معتقد به وهم بودن همه جهان شود. (اعتقاد سوفسطائیان) ولی وجود ذهنی که این وهم را در خود جای داده است سندی بر علیه این تصور است!

بنابرین واقعیت همه با خداوند است و نفس در این بین تنهاست! و همین تنهایی او را به واکنش در مقابل حقیقتهای دریافتی ازن احیه خداوند وا می دارد! آن هم واکنشی منفی! یعنی تکذیب حقیقت و در نتیجه دوری از خداوند و توجه نکردن به اوامر و نواهی او فراهم نمودن موجبا ناراضایتی حضرت حق.

این همه بخاطر برگزیدن محبت نفس بر محبت خالق نفس است! نفس خود را خدا معرفی معرفی میکند.

أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ (فرقان: 43) آیا ندیدی کسی را که معبودش را هوس خودش برگزیده است!

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 50

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَوْرَدَنِی الْهَلَکَةَ لَوْ لَا رَحْمَتُکَ وَ أَحَلَّنِی دَارَ الْبَوَارِ لَوْ لَا تَغَمُّدُکَ وَ سَلَکَ بِی سَبِیلَ الْغَیِّ لَوْ لَا رُشْدُکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که اگر رحمتت شامل نمیشد، مرا به هلاکت انداخته بود، و مرا به دار فنا و نابودی میکشانید؛ و اگر هدایت تو نبود مرا به گمراهی میبرد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

البوار (بور) به معنای خسران شدیدی است که مشرف به نیستی و هلاکت است!

تغمدک (غمد) به معنای در غلاف نمودن شمشیر و پوشاندن آن است و به همنی مناسب تغمد گناه به معنای غفران و پوشاندن آن است!

شرح:

رحمت خداوند انعطاف خداوند و استثناء نمودن خداوند است! قانون گناه می گوید که صاحب آن باید هلاک شود زیرا تخلف از فرمان حداوند جهان نموده است و جهان جون همه تسلیم اوست جزای نافرمانی از خداوند را اجزاء جهان این گونه می دهد که او را نابود کند!

رحمت خداوند اعمال قدرت خداوند برای جریان نیافتن قانون طبیعت بر علیه صاحب گناه است!

پس اگر رحمت خداوند نباشد گناهان من را وارد در میدان هلاکت خواهند نمود. (أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَوْرَدَنِی الْهَلَکَةَ لَوْ لَا رَحْمَتُکَ)

رحمت خداوند به این وسیله ایت که گناه از چشم اجزاء جهان – اعم از عالم ملک (ماده) و ملکوت (مجردات از ماده) – مستور و پوشیده می ماند. تغمد و غفران مصداقی و تابشی از رحمت خداوند است!

وقتی گناه از حوزه درک و آگاهی اجزاء عالم بیرون آمد دیگر صاحب گناه از این که عالم بر علیه او بکار افتد ایمن می شود! (أَحَلَّنِی دَارَ الْبَوَارِ لَوْ لَا تَغَمُّدُکَ)

تغمد و غفران جلوی مسیر گم شدن و از رشد باز ماندن از می گیرد!

گم شدن و غیّ همان انتقام عالم از صاحب گناه است! اسباب رشد و راهیابی به مسیر درست در حزوه درک انسان گنهکار خارج می شود. همه اسباب هدایت و چراغهای صراط مستقیم و الهامهای بجا و به موقع برای فهم راه درست در همه لحظات زندگی جزء اجزاء این عالم هستند که می توانند به اختیار خود از دسترس انسان گنهکار خارج شوند. (سَلَکَ بِی سَبِیلَ الْغَیِّ لَوْ لَا رُشْدُکَ)

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 49

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَلْبَسَنِی کِبْرَةً وَ انْهِمَاکِی فِیهِ ذِلَّةٌ أَوْ آیَسَنِی مِنْ وُجُودِ رَحْمَتِکَ أَوْ قَصَّرَ بِیَ الْیَأْسَ عَنِ الرُّجُوعِ إِلَى طَاعَتِکَ لِمَعْرِفَتِی بِعَظِیمِ جُرْمِی وَ سُوءِ ظَنِّی بِنَفْسِی فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.

بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که لباس تکبر به من پوشانید و فرو رفتن در آن موجب ذلّت گردید، یا مرا از وجود رحمتت مأیوس گردانید، یا نا امیدی مرا از بازگشت به طاعتت بازداشت، چون به جرم بزرگم آشنا و نفس خویش بدگمان بودم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

انهماکی (همک) به معنای کوشش در کاری و پافشاری نمود در آن است!

شرح:

در بند فوق از دو اثر مخرب گناه که مرتبط با یکدیگر هستند یاد شده است:

کبر و ناامیدی

منشأ کبر، ذلتی که فرد در درون خودش حس می کند لذا تلاش دارد تا ذلت خود را پوشانده و در نتیجه ضد آن را بروز می دهد!

اصولا هر کس اصرار بر بروز صفتی دارد، ضد آن را دارا است! کسی که مدام می گوید «من راست می گویم» او دروغ می گوید! کسی که مدام می گوید: «من دوستت دارم» او دروغ می گوید و ...

و کسی که مدام از امتیازاتش می گوید، از دورنش احساس می کند امتیاز مناسبی ندارد و الا دیگران آن امتیاز با می دیدند و به او بخاطر آن امتیاز احترام لازم را می گذاشتند.

گناه انسان را نزد خود شرمنده می کند! انسان بدرستی می داند که با انجام هر گناه واحدی از توان ارادیش گرفته شده است و به بدنامی «ضعیف بودن» نزدیک تر شده است! برای جبران این شرمندگی تلاش می کند امتیازاتی را که دارد بزرگتر از آنچه هست ببیند و این امتیازات بزرگ را به رخ دیگران بکشاند.

ناامیدی روی دیگر همان احساس ذلت درونی است!

گناه پی در پی سبب می شود تا انسان نسبت به خودش سوء ظن پیدا کند و بدبین شود و خود را ناتوان از تجدید قوا برای ترک گناه در فرصتهای بعدی ببیند و در نتیجه ناامید از رحمت خداوند شود!

رحمت خداوند، یعنی انعطافی که خداوند نسبت به بندگانش دارد! بر اساس این انعطاف در مورد آنها استثناء در قانون اتفاق می افتد!

امید به رحمت یعنی امید به عوض شدن و تغییر یافتنِ هرچه که ناخوشایند است! دیگر فرق نمی کند انسان چند سال از عمر خود را در گناهی صرف نموده است! همین که رحمت الهی شامل حالش شود می تواند به یکباره از شر گذشته خود رهایی یابد و مزه گناه از کامش برود!

و چون تنها رحمت الهی است که می تواند این چنین معجزه ای کند و اینگونه جلوی تأثیر گذشته آلوده را بر آینده بگیرد شیطان تلاش دارد تا انسان را نسبت به رحمت خداوند ناامید کند! و لذاست است که ناامیدی بدترین گناه است زیرا با آمدن ناامیدی دیگر هیچ چیز نمی تواند جلوی انسان را در ارتکاب انواع گناهان بگیرد!

 

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 48

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ تَجَهَّمْتُ فِیهِ وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِکَ مُسَاعَدَةً فِیهِ لِأَعْدَائِکَ أَوْ مَیْلًا مَعَ أَهْلِ مَعْصِیَتِکَ عَلَى أَهْلِ طَاعَتِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در آن به جهت کمک به دشمنانت، یا خوش آمد گناهکاران و مقدّم داشتن آن ها بر اهل طاعتت، با یکی از اولیایت، رو ترش کرده و اخم نمودم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

تجهَّمت (جهم) به معنای گرفتگی است بر خلاف بشاشت. جهنم نیز از همین ماده است!

شرح:

رو ترش کردن به صورت اولیاء خداوند فقط بخاطر خوشنودی دشمنان خداوند و اهل معصیت، گناه بزرگی است که در بند فوق برای آن طلب مغفرت شده است!

خداوند مؤمنان را کسانی معرفی می کند که نسبت به کفار سخت گیری و غیر منعطف و نسبت به هم کیشان خود، مهربان و آسان گیر هستند.

حتی پیامبر خویش را بخاطر این که به نابینایی در مجلس اعیان کفار قریش ترشرویی کرد در صورت عبس توبیخ می کند و حال آن که حضرت آن نابینا مقصر بود. البته نابینا از ترشرویی پیامبر چیزی را متوجه نشد ولی کفار دیدند و خوششان آمد که پیامبر به یکی از اصحابش ترشرویی می کند. خداوند به همین میزان هم راضی نیست که مؤمنین باعث شادمانی کفار شوند. کفار نباید تصور کنند بین مؤمنین کدورتی است و به این وسیله شاد شوند!

هر اختلافی که مؤمنین با هم دارند باید در فضایی صمیمی بدون رو ترش کردن و اخم نمودن و صدا را بلند کردن بر علیه یکدیگر حل و فصل شود! خصوصا این که این نوع برخوردهای زشت بخواهد جلوی دیدگان کفار صورت گیرد!

قانون فوق در رتبه ای ضعیف تر برای اهل معصیت نیز صدق می کند! یعنی این که نباید جلوی دیدگان اهل معصیت، اهل طاعت نسبت به یدیگر رو ترش کنند و به این وسیله موجبات شادمانی اهل معصیت را فراهم کنند. باید اهل معصیت باورشان شود که تنها با تقوای الهی می توانند ارتباط ماندگاری با دیگر انسانها داشته باشند و از اعتمادی که به آنها می شود برای زندگی درست و سالم خود بهره ببرند.

 

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 47

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَنْتَ أَحَقُ‏ بِمَعْرِفَتِهِ إِذْ کُنْتَ أَوْلَى بِسُتْرَتِهِ فَإِنَّکَ أَهْلُ التَّقْوى‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که تو به شناخت آن آگاهتری زیرا پیش از هر کس تو به پوشانیدن آن سزاوارتری، چون فقط تو سزاوار پرهیز و آمرزش هستی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

شناختی که خداوند از گناهان انسان دارد، شناختی متفاوت از انسانها نسبت به این گناهان است! انسانها وقتی نسبت به گناهی شناخت پیدا می کنند در پی مجازات شخص گنهکار بر می آیند لذاست که انسانها سزاوار این شناخت نیستند.

بر این اساس اعتراف نمودن گناه نزد دیگری و نیز خبر دادن از گناه دیگری جائز نیست! اصلا آدمها در نباید از گناه دیگری با خبر شوند و اگر هم چیزی شنیدند نباید آن را پی گیری کنند مگر این که ستمی در حق کسی که توان دفاع از خود را ندارد اتفاق افتاده باشد!

در این میان تنها خداوند است که سزاوار است از گناهان بندگانش مطلع باشد. زیرا خداوند از معرفت خود نسبت به گناهان بندگانش جهت رسوایی آنها استفاده نمی کند. ولی انسانها این کار را می کنند!

حال برای این که بنده توفیق یابد تا به آمرزش الهی دست یابد باید چه کند؟ باید از خداوند بترسد. از این ببعد تقوای الهی را رعایت کند! باید از عذاب کسی خود را نگهدارد که همه جیز را می داند و این دانشش را محفوظ داشته است! به کسی آن را منتقل نکرده است! پس خداوند اهلیت برای این که انسانها از او تقوا داشته باشند، دارد.

وقتی «اهل التقوی» بودن خداوند مورد توجه انسان قرار گرفت آن وقت است که خداوند «اهل المغفرة» می شود!

هر کسی از ما اطلاعات محرمانه ای داشته باشد، باید از  او بترسیم! زیرا این اطلاعات می تواند جان و مال و ابروی ما را به خطر بیافکند!

خداوند وقتی نسبت به ما معرفت دارد و این معرفت خود را نیز پوشیده داشته است پی این اهلیت را دارد که از او ترسیده شود. (اهل التقوی).

در پی این تقوا و ترس، ترک گناه قبلی اتفاق می افتد. انسان خود تلاش می کند تا خود ار از گذشته آلوده اش رها کند، آن وقت است که خداوند به کمک او می آید و گذشته آلوده اش را می پوشاند.

پس ابتداء انسان باید تصمیم جدی بگیرد که گذشته ای را بپوشاند، آن را همچنان مستولی بر اکنون و آینده خویش نکند! تا بعد از آن خداوند این تصمیم بنده اش را محقق کند. تحقق این تصمیم، آمرزش و پوشاندن گناهان او و قطع نمودن اکنون و آینده او از گذشته آلوده اوست!

سلام علیکم – بسم الله


دعای استغفار بند 46

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَمْحَقُ الْحَسَنَاتِ وَ یُضَاعِفُ السَّیِّئَاتِ وَ یُعَجِّلُ النَّقِمَاتِ وَ یُغْضِبُکَ یَا رَبَّ السَّمَاوَاتِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که حسنات را نابود و سیئات را دو چندان میکند، بدبختی ها را با شتاب به سوی انسان سوق داده و تو را، ای پروردگار آسمان ها، به غضب می آورد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

بند فوق از دیگر خسران های گناه می گوید. از خسرانهایی که گذشته و آینده بر سر گنهکار آوار می سازد:

کارهای خوبی که انجام داده است از بین می برد و کارهای بدش را دوچندان می سازد.

آنچه از آثار شوم کارهای زشت که می توانست با تأخیر سراغ انسان بیاید، در آمدنش تعجیل می شود و حلمی که می توانست خداوند داشته باشد تبدیل به خشم می گردد.

گناه بر گذشته و آینده انسان سایه شوم خودش را این چنین می اندازد.

گذشته و آینده در نگاه ما معنی دارد و الا در عالم ملکوت زمان بی معنی است! گذشته و آینده در زمان حال قابل رؤیت است! لذاست که گناه می تواند این گذشته و آینده انسان را تحث تأثیر خود قرار دهد!

از نگاه دیگر، وقتی کارهای خوب انسان مورد قبول قرار نگیرد، در انسان باعث تقوایی نمی شود در نتیجه ارتکاب گناه نشان عدم قبول اعمال سابق و نبودن آنها در پرونده انسان است!

وقتی اعمال خوبی در پرونده انسان نباشد، دیگر بهانه ای برای ترحم به او و بردباری نسبت به او نیست در نتیجه نقمت و عذاب سوی او شتاب می گیرد!

و نیز گناه سبب دو چندان شدن گناه سابق او می شود زیرا گناه اکنون نشان عدم آمرزش گناهان پیشین است و نشان این حقیقت شوم است که گناه اکنون تحت تأثیر پلشتی روح صورت گرفته است پلشتی که از ارتکاب گناهان سابق بوجود آمده است!

وقتی گناهان سابق آمرزیده نشده باشد یعنی شخص برای ا«ها بدرستی استغفار نکرده و توبه ننموده است! عدم توبه از گناه خود گناه مضاعفی است! زیرا نشان از سبک شمردن گناه است!

پس با ارتکاب گناه جدید، ثابت می شود گناه سابق سبک انگاشته شده است و سبک انگاشتن گناه، بر حجم زشتی آن می افزاید!

 

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 45

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُزِیلُ النِّعَمَ أَوْ یُحِلُّ النِّقَمَ أَوْ یُعَجِّلُ الْعَدَمَ أَوْ یُکْثِرُ النَّدَمَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که نعمتها را از بین میبرد و بدبختی را فرود می آورد یا موجب تعجیل در فنا و نیستی میشود، یا باعث پشیمانی بسیار می گردد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

در فراز فوق از مراحل چهارگانه تباهی سخن می گوید که گنهکاران با آن موداجه هستند مگر این که از گناه کردن دست بردارند و توبه کنند.

در آغاز گناه باعث زال شدن قسمتی از نعمتها می شود. نعمتها فرصتهای رشد است. قسمتی از این فرصتها با گناه از بین می رود.

فرصتها وقتی از بین رفت مکشلات خود را نشان می دهد. مشکلاتی که بخاطر وجود نعمتها خود را نشان نمی داد.

مشکلات وقتی هجوم آوردند بدبیاری پشت بدبیاری قسمتی از زندگی انسان را کاملا از بین می برد.

و در مرحله آخر پشیمانی و حسرت همه وجود انسان را در بر می گیرد! پشیمانی که دیگر سودی ندارد.

در آغاز گناه پشیمانی مختصری سوی انسان می آید که البته لطف خداوند است اگر انسان با همین پشیمانی مختصر متنبه شد دیگر لازم نیست آن پشیمانی بزرگ را تجربه کند گرچه انسان هر از عذابها در این دنیا تجربه می کند در مقابل آنچه در آخرت تجربه می کند بسیار کم و بیمقدار است!

پاسخ / پاسخ بدی

| چهارشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۲ ق.ظ

سؤال 156:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
1.در چه مواردی می شود جواب بدی را با بدی داد؟ آیا در مقابل دشمنان خدا؟
و 2.اگر جواب بدی را با بدی بدهیم، چه اتفاقی و صدماتی برای ما پیش می آید؟
3. برخورد ما در مقابل با، جفایی که در مقابل خوبی ما و نامهربانی در مقابل مهربانی می کنند چگونه باید باشد؟ کناره گیری ما از این برخورد ها معنایی دارد و بچسبیم به ساختن خود.

پاسخ:

سلام علیکم

قاعده ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ عمومیت دارد و تفاوتی بین دوست و دشمن نگذاشته است!

تخلف از این قاعده بدی را ترویج می دهد و ترویج بدی چه به صورت ابتدائی و چه به صورت تقابلی زشت و بد است!

خوبی که در مقابل بدی دیگران می شود سه رتبه دارد:

رتبه نخست برخورد منصفانه است که این نوع از خوبی شامل همه انسانها می شود!

رتبه دوم عفو است که شامل انسانهایی که درخواست عفو نموده اند می شود!

رتبه سوم عفو همراه با لطف و اکرام است که فقط شامل کسانی می شود که حقا از کاری که نموده اند پشیمان باشند!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 44

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ لَمْ یَطَّلِعْ عَلَیْهِ أَحَدٌ سِوَاکَ وَ لَا عَلِمَهُ أَحَدٌ غَیْرُکَ وَ لَا یُنْجِینِی مِنْهُ إِلَّا حِلْمُکَ وَ لَا یَسَعُهُ إِلَّا عَفْوُکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
ار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که هیچ کس جز تو بر آن آگاه نشده، و کسی غیر تو آن را ندانسته، و جز حلمت مرا از آن نجاتی نیست و غیر عفوت چیزی فراگیر آن نیست؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

شرح:

هر انسانی گناهانی دارد که صمیمی ترین دوستانش نیز از آن اطلاعی ندارند و این بخاطر زشتی زیاد آن گناهان است طوری که دوستان گنهکار یک فرد نیز نباید از آن اطلاع پیدا کنند و الا دیگر آنها دوستان آن شخص نخواهند بود!

مثلا دروغ گفتن بر علیه دوستان می تواند از این موارد باشد! فرض کنید چند نفر با همکاری یکدیگر همه نوع گناه را انجام داده باشند ولی وقتی معلوم شود یکی از آنها بر علیه دیگری دروغی گفته است و یا خیانتی نموده است و یا به ناموس او چشمی داشته است آن وقت است که همه صمیمیتها از بین خواهد رفت و رسوایی و بعد تنهایی بوجود می آید که زندگی را برای فرد هزار بار اسفبارتر از آنچه هست می کند!

بعضی از خطورات ذهنی و سوء ظنها که هنوز به زبان و رفتار نیامده است نیز از همین موارد است! قرآن اعلان کرده است که بعضی از این ظنون گناه است. (حجرات: 12)

پس هر انسانی رازی دارد که جز خداوند کسی از آن آگاه نیست و این راز تحمل دانستنش را کسی ندارد جز خداوند و خداوند با حلم و بردباریش همه این رازها را می داند و همچنان نعمتهایش را برای بنده اش حفظ می کند و از آن جمله آبروی بنده اش را همچنان نگه می دارد!

گنهکارترین و رسواترین انسان هم با خود بعضی از رازهایش را بگور می برد و کسی از آنها جز خداوند اطلاعی پیدا نمی کند تا این که روز قیامت شود. روزی که تبلی السرائر است! همه سریره ها و پنهانی ها برملا می شود!

پس رهایی از آن رسوای بزرگ در آن روز عظیم باید از همینک بفکر بود! باید برای آمرزش این دسته از گناه به درگاه خداوند زار زد و طلب آمرزش نمود!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 43

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُوجِبُ عَلَیَّ صَغِیرُهُ أَلِیمَ عَذَابِکَ وَ یُحِلُّ بِی کَبِیرُهُ شَدِیدَ عِقَابِکَ وَ فِی إِتْیَانِهِ تَعْجِیلُ نَقِمَتِکَ وَ فِی الْإِصْرَارِ عَلَیْهِ زَوَالُ نِعْمَتِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که کوچک آن باعث عذاب دردناک و بزرگ آن عقوبت شدیدت را در پی دارد، و انجام دادن آن باعث تعجیل نقمتت میگردد، و اصرار بر آن زوال نعمتت را در پی دارد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

الیم (ألم) به معنای درد شدید است و الیم یعنی پردرد. نباید این کلمه را متعدی یعنی «دردآور» معنی نمود!

شرح:

در فراز فوق دو نکته در باره گناه بیان شده است:

نکته اول این است که گناهان صغیره دارای عذابی دردناک و گناهان کبیره دارای عذابی سخت است!

صفت «شدید» برای عذاب می تواند صفت «الیم» را هم با خود داشته باشد. لذا صفت شدید، حکایت از عذابی هولناکتر از صفت الیم می دهد به همین خاطر برای گناهان کبیره صفت شدید آوره است در مقابل گناهان صغیره که صفت الیم برایشان آمده است!

بزرگی و کوچکی گناه بخاطر میران حس طغیان در مقابل خداوند است. هر گناهی که با اراده مستقل تری صورت گرفته باشد و عوامل خارج از اراده انسان کمتر در آن مؤثر باشد قطعا بیشتر، حکایت از طاغیگری انسان در مقابل خداوند دارد!

نکته دوم این است که گناه برای یک بار انجامش عقوبت الهی را بدنبال دارد ولی با تکرار آن موجب زوال نعمت می شود!

زوال نعمت مهمتر از عقوبت است! ممکن است عقوبت ضرری مالی باشد ولی زوال نعمت یعنی کلا نعمت رفاه زائل شود.

مثلا یک بار سیگار کشیدن هم ضرر دارد ولی موجب از بین رفتن نعمت سلامتی نمی شود ولی اگر این عمل تکرار شود آن وقت انسان مبتلا به بیماریهایی می شود که کلیت سلامتی او را در مخاطره قرار می دهد!