مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

پاسخ / دین زردشت و ایران

| پنجشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۳۰ ب.ظ

سؤال 150:

سلام
این روزها خلط مبحث ها و مغلطه هایی می شود که ما را در دین سست می کند.حالا می خواستم شما با پاسخ به این سوالها من  و امثال من را مطمئن کنید.
اصلا پیامبری به نام زردشت بوده و اگر بوده مشخصات کلی خودش و دینش چیست؟وضعیت ایران قبل از اسلام چگونه بوده؟نحوه ی فتح ایران چگونه بوده؟آیا با خرابی و ویرانی بسیاری همراه بوده؟و اگر این فتح اتفاق نمی افتاد آیا ما کشوری پیشرفته می شدیم؟(بی زحمت یک کتاب از مسیحی یا یهودی یا کافری که مسلمان شده معرفی کنید)

پاسخ:

برای تحقیق در موضوعات بالا مراجعه کنید به:

آیادین زرتشت(مجوس) از ادیان الهی است ؟

چگونگی ورود اسلام به ایران

گفتگو با توماس مک اِلوِین کشیش تازه مسلمان آمریکایی

استبصار

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند27

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ مَدَحْتُهُ بِلِسَانِی أَوْ أَضْمَرَهُ جَنَانِی أَوْ هَشَّتْ إِلَیْهِ نَفْسِی أَوْ أَتَیْتُهُ بِفِعَالِی أَوْ کَتَبْتُهُ بِیَدِی فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که آن را با زبان تعریف کردم، یا در دل به فکر آن بودم، یا نفسم به آن مشتاق گشت، یا با کردارم آن را انجام دادم، یا با دستم آن را نوشتم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

مدحته (مدح) به معنای ستودن صفات زیبای درونی است اعم از این که این صفات اختیاری بوجود آمده باش یا خیر! امام «حمد» اختصاص به ستودن صفات اختیاری دارد!

اضمره (ضمر) به معنای کمر باریک است! و به همین مناسبت به معنای پنهان ساختن شیء ظریف در قلب نیز هست!

جنانی (جنن) به معنای پرره انداختن و پوشاندن است و بهه مین مناسبت هم به باغ پر درخت جنة گفته می شود زیرا درختهای زیاد آنچه درون باغ است را می پوشانند و نیز جنین و جُنة (سپر) و جنون و بالاخره جنان که به معنای قلبی است که محتوایات آن پوشیده از دیگران است!

هشَّت (هشش) به معنای رخاوت و نرمی است که موجب بیرون ریختن هرآنچیزی می شود که در اوست!

شرح:

در فراز فوق، صورتهای مختلف وجودی گناه شمارش شده است:

گناهانی که با زبان ستایش می شود! و برای شنونده از غلظت زشتیشان کاسته می گردد!

گناهانی که شوق به آنها در قلب پنهان می ماند و با زبان بزرو داده نمی شود!

گناهانی که نفس نسبت به آنها احساس کشش و «بندآب دادن» می کند!

گناهانی که در نوشتار  خود را نشان می دهند!

در هر چهار مورد گناه از قبحش کاسته می شود! آنوطر که خداوند آنها را زشت می بیند، بنده آنها را زشت نمی بیند! معلوم است که بنده در تاریکی بسر می برد چون خداوند نور است و اگر بنده ای نظری متفاوت از خداوند درباره زشتی ها و زیبایی ها داشته باشد معلوم است از خداوند و از نور دور است و در تاریکی است!

دین آمده است تا اسنانها از تاریکی ها بسوی نور بیاید یعنی نگاهشان را به مسائل همچون خداوند نمیایند!

دین یعنی جزا یعنی نتیجه هر کاری یعنی بازتاب هر عملی یعنی عکس العملی که هر کسی با قلب و زبا نو دستش باید در مقابل زیبایی ها و زشتیها داشته باشد!

دین یعنی مکتب ارزش گذاری! ارزش گذاری برای همه کارهای اختیاری انسان! برای همه فکر ها و احساسها و رفتارها!

هر انسانی دینی دارد یعنی سازه ای برای ارزش گذاری دارد! این سازه در طول زندگی متفاوت می شود! و نیز انسانها را از یکدیگر متفاوت می سازد.

دین اسلام ناب به انسان انواع خط کش را برای ارزش گذاری انواع افکار و عواطف و رفتار را به انسان می دهد!

و شیطان تمام تلاشش این است که با زنده نگه داشتن گناه از قبح او بکاهد! لذا گناه با زبان انسانها ستایش می شود و با قلب آنها بازی می کند و شعله تمنای نفس را همیشه فروزان نگه میدارد و  در نوشت های شیطانی خود را تثبیت می کند!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند26

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُورِثُ الْأَسْقَامَ وَ الْفَنَاءَ وَ یُوجِبُ النِّقَمَ وَ الْبَلَاءَ وَ یَکُونُ فِی الْقِیَامَةِ حَسْرَةً وَ نَدَامَةً فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که موجب بیماری و نابودی و باعث گرفتاری ها و بلاها میشود، و در قیامت حسرت و ندامت در پیش خواهد داشت؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

الاسقام (سقم) به معنای مرضی است که پایدار مانده است و بیشتر در مریضیهای ظاهری و بدنی کار برد دارد بر خلاف «مرض» که در امور اختلالات باطنی هم بکار می رود!

شرح:

قسمتی مهمی از محرمات الهی مربوط به حوزه سلامتی جسم است! و باز قسمتی مهمی از این نوع از محرمات برای بشر ناشناخته مانده است که چگونه روی اختلالات جسمی تأثیر دارد!

البته این قسم از محرمات زیانشان منحصر در حوزه سلامت جسمی نیست بلکه می تواند دارای اثار زیانبار ملکوتی و روانی نیز باشد و این بیشتر به مرموز بودن علت حرمت این گونه محرمات می افزاید!

با توجه به معنی سقم که حکایت از بیماری پایدار دارد، گناهانی هستند که موجب بیماری دائمی شده و هم موجب فناء و از هلاکت و از دست رفتن دائمی یک یا چند نعمت از نعمات الهی در انسان گنهکار می شود!

بیماری تن در کنار فرود دیگر مصائب و بلاها خیل عیظمی از نعمتهای خداوند را تحت تأثیر قرار می دهد!

از بین رفتن این نعمتها دنیای فرد را بشدت دچار بهم ریختگی و رنج و عذاب می کند و در قبال این عذاب، در قیامت حسرت و ندامت فرد را دچار بدترین حالات روانی می سازد.

مقایسه جسم رنجور در دنیا و روان رنجور در قیامت، به درک بهتر هر یک از این دو کمک می کند!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 25

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُعَقِّبُ الْحَسْرَةَ وَ یُورِثُ النَّدَامَةَ وَ یَحْبِسُ الرِّزْقَ وَ یَرُدُّ الدُّعَاءَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که موجب حسرت و سبب پشیمانی میگرددد و باعث بند آمدن روزی و رد شدن دعا میگردد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

الحسرة (حسر) به معنای کناری گذاشتن و برگردان شیء به عقِب و گذشته آن! از لوازم این عمل تأسف خوردن است وقتی فرد متوجه کوتاهیش در کار می شود!

الندامة (ندم) به معنای انصراف و انزجار از آن چه از فرد واقع شده است اعم از این که نیتی واقع شده است و یا عملی، و نیز اعم از این که کار نیکویی بوده است و یا زشتی!

شرح:

گناه انسان را نسبت به گذشته متأسف نموده (حسرت) و از وضعیت اکنون بیزار کرده (ندامت) و مانع فرود خیر از بالا، از آسمان شده (حبس رزق) و صدایش نیز به بالا نمی رود. (رد دعا)

انسان گنهکار، زمان گذشته و حال بر او فشار وارد می کند و نیز از بالا و پایین فشرده می شود!

این فشار عرضی (زمان) و طولی (آسمان) یعنی فشاری همه جانبه نتیجه نافرمانی ذات ربوبی است! جهانی که در آن زندگی می کنیم پروردگارش خداوند است پس نمی شود بدون بدست آوردن رضایت او زندگی همراه با آسایش در این جهان داشت!

البته همه این چهار مورد (حسرت، ندامت، حبس رزق و رد دعا) می تواند لطف از ناحیهخ داوند نیز باشد زیرا انتظار است این فشارها بالاخره او را متوجه سازد و توبه کند و راهش را بیابد!

خداوند همچنان که در عطایش رؤوف است در منعش نیز دلسوز است! همچنان که وقتی دعایی را قبول می کند هوئای بنده اش را دارد وقتی هم که دعایی را رد می کند با توجهش به اوست!

اصلا تا وقتی این چنین است یعنی امیدی برای برگشت بنده گنکار وجود دارد و الا وقتی گناه نه حسرتی را بدبنال بیاورد و نه ندامتی را و نه رزقی کم شود و نه دعایی رد گردد آن وقت است که گفته می شود دیگر امیدی به برگشت این بنده وجود ندارد!

وقتی انسان اثر عمل زشتش را به سرعت ببیند و اثر عمل خوبش را با تأخیر، این نشان از عنایت ویژه خداوند به اوست! زیرا از کار زشتش دست بر می دارد و نسبت کار خوبش عُجب او را نمی گیرد!

اما اگر این معادله معکوس شود، اثر کار بد را نبید ولی اثر کار خوبش را زود ببیند یعنی کلا از چشم خداوند افتاده است!

*

حبس رزق به معنای قطع رزق نیست بلکه به معنای تأخیر در آمدن آن است!

گاهی مشگل اقتصادی انسان سریع رفع می شود و گاهی هم بعد از کلی زجر کشیدن و بی آبرویی حل می شود!

یکی از آثار گناه دیر حل شدن مشکلات اقتصادی است!

گنهکار با توجه به این اثر گناه از خداوند طلب آمرزش می کند و ان شاء الله گناهش آرمزیده می گردد و بعد او خواهد توانست بر مشکلات مالیش فائق آید!

*

رد دعا به عنوان یکی از آثار گناه یک استثناء دارد و آن طلب آمرزش برای گناهی است که موجب رد دعا است! چون اگر این استثناء وجود نداشته باشد دیگر هیچ گناهی آمرزیده نخواهد شد!

گناه سبب از بین رفتن لذت مناجات می شود و همین موجب می شود تا اگر دعایی هم بنده بکند، دعایش بی رمق و بی احساس باشد! دعای بی احساس مثل هر سخن بی احساسی است که قطعا نمی تواند موجب برانگیختن احساسی در شنونده باشد!

رابطه خداوند با بندگانش درست مثل رابطه بندگان با  یکدیگر است!

البته بندگان از سر ترحم و به وقت نیاز شدید دیگری خواسته او را مورد توجه قرار می دهند هرچند حس خوبی نسبت به او نداشته باشند ولی این توجه تنها در صورت نیاز مبرم است!

خداوند نیز نیاز مبرم بندگانش را مرتفع می سازد حتی اگر به آنها توجه عاطفی نداشته باشد!

آمرزش گناهی باعث کدر شدن رابطه با خداوند شده است سبب می شود این کدورت از بین برود و حال دعا برگردد و همه خیرات  صاف شدن محبت خدایی نصیب فرد گردد!

پاسخ / استجابت دعا

| جمعه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۵۹ ب.ظ

پاسخ 149:

سلام حاج آقا.میخواستم بدونم این چه حکمتیه که دعای من درحق دیگران مستجاب میشه ولی درحق خودم نمیشه؟

پاسخ:

سلام علیکم

استجابت دعای برای غیر، نیازمند پاک بودن دل نیست ولی استجابت دعا برای خود نیازمند دل پاک است!

لذا فرموده اند با زبانی که گناه نکرده ید برای خود دعا کنید! و توضیح دادند منظور از زبانی که با آن گناه نکرده اید زبان دیگری است! یعنی وقتی برای کسی دعا می کنید آن دعا برای شما هم استجابت می رسد منتهی طبق صلاحدید خداوند استجابت این دعا ممکن است قابل درک نباشد!

گاهی استجابت دعا به دفع بلاست! یعنی جلوگیری از بلاهایی که انسان اصلا متوجه نیامدنشان نمی شود!

گاهی اتسجابت دعا در آینده ی دوری اتفاق می افتد که اننسان نمی تواند رابطه اشان را با دعایی که در زمانهای قبل نموده است بفهمد!

گاهی استجابت دعا منجر به آسانی مرگ و وسعت قبر و احساس امنیت در روز محشر و مورد شفاعت قرار گرفتن و در نهایت بهشتی شدن بشود!


سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 24

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ اسْتَوْجَبْتُ مِنْکَ بِهِ رَدَّ الدُّعَاءِ وَ حِرْمَانَ الْإِجَابَةِ وَ خَیْبَةَ الطَّمَعِ وَ انْفِسَاخَ الرَّجَاءِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به واسطه ی آن مستحق رد شدن دعا و محرومیت از اجابت و نا امیدی از طمع و گسستن آرزو شده ام؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

خیبة (خیب) به معنی ناامیدی و محرومیت بعد از رجا و آرزوست!

طمع به معنای تمایل نفس به آنچه خارج از دستش هست!

شرح:

قطعا یکی از علل عمده عدم استجابت دعا وجود گناهان است!

رسیدن به هر هدفی نیازمند به شناختن هدف، شناختن مسیر منتهی به هدف، حرکت در مسیر، منحرف نشدن از مسیر و عبور از موانع است!

دعا یعنی کمک خواستن از خداوند برای هریک از این مراحل پنجگانه!

گناه و پاسخ مثبت دادن به تمایلات نفسانی سبب قدرت گرفتن نفس و ضعیف شدن عقل می شود.

استجابت دعا به معنی قدرت بخشی به عقل و اراده و فراهم نمودن اسباب مادی و معنوی برای رسیدن شخص به هدف معین است!

انسان وقتی دعا می کند یعنی خواهان آن است که عقلش قوت گیرد و اسباب مادی و معنوی برای رسیدن به هدف مهیا شود!

حال همین انسان وقتی گناه می کند، بر خلاف مسیر استجابت دعایش حرکتی انجام می دهد! او خود تلاش می کند تا عقلش ضعیف شود زیرا فرمان عقلش را ندید می گیرد و او را تحقیر می کند و از طرفی انجام گناه تخلف از قوانین مادی و یا معنوی است و در نتیجه با مهیا شدن اسباب مادی و معنوی برای رسیدن به هدف منافات دارد!

بله انسانی که در گذشته گناهانی داشته است و هنوز آثار آن گناهان مانعی در راه رسیدن به اهدافش محسوب می شود می تواند از خداوند بخواهد با قدرتی که دارد آن آثار را محو کند ولی به شرطی که انسان همچنان در پی گناه و حفظ آن آثار نباشد!

انسان دعا کننده اهل گناه در واقع با زبانش از خداوند چیزی را می خواهد و با اراده اش چیزی دیگر! خداوند یا باید توجه به زبان او بکند و یا اراده او را محقق سازد!

خداوند در دنیا همه امکانات را برای انسان فراهم ساخته است تا بتواند اراده خود را محقق سازد هرچند تحقق هر اراده ای در نهایت نیازمند به اذن خداوند دارد!

پس تحقق اراده انسان مقدم بر توجه به کلماتی است که انسان بر زبانش جاری می سازد و نامش را دعا می گذارد!

این چنین است که گناه مانع استجابت دعا می گردد!

*

انسان در مقابل خداوند هیچ چیز را در ملک خود ندارد! در نتیجه برای برآوردن حداقل نیاز خود چشم به اموال خداوند دارد لذاست که وجود انسان پر از طمع به خداوند است!

تفکر توحیدی می گوید: «له ما فی السماوات و الارض» پس طمع ورزیدن انسانها به یکدیگر منافات با تفکر توحیدی دارد.

گناه توسل به غیر خداوند برای رسیدن به هدف است! یعنی چشم داشتن به غیر خداوند برای رسیدن به یک خواسته است!

و چون غیر خداند چیزی ندارد پس انسانی که به غیر خدا چشم دوخته است هیچ وقت نمی تواند برخوردار از چیزی شود!

احساس محرومیت و ناکامی و ناامیدی و در پی آن افسردگی و دل مردگی و بی هدفی نتائج انحرف از مسیر هنجارها و ارتکاب گناهان است!

پاورقی / برداشت

| يكشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۵ ب.ظ

یکی از کاربران محترم با ارسال عکسی خواسته است تا عزیزان برداشت خود را از آن بگویند!

می توانید برداشت خود را در وبلاگ پلک که تحت مدیریت ایشان است منعکس کنید!

تشکر می کنم از این حرکت ابتکاری و خوشحال می شوم که حرکت مشابه را از ایشان و دیگر دوستان ببینم!



سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار 23

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ دَخَلْتُ فِیهِ بِحُسْنِ ظَنِّی بِکَ أَلَّا تُعَذِّبَنِی عَلَیْهِ وَ رَجَوْتُکَ لِمَغْفِرَتِهِ فَأَقْدَمْتُ عَلَیْهِ وَ قَدْ عَوَّلْتُ نَفْسِی عَلَى مَعْرِفَتِی بِکَرَمِکَ أَلَّا تَفْضَحَنِی بَعْدَ أَنْ سَتَرْتَهُ عَلَیَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که وارد آن شدم به واسطه ی حسن ظنّ به تو که مرا بر آن عذاب نمیکنی و امیدوار بودم که آن را می آمرزی، پس به آن اقدام کردم، در حالی که اتّکای من بر کَرَمی بود که از تو می شناختم، که دیگر پس از آن که آن را بر من پوشاندی رسوایم نمیکنی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهان را بر من بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

ظن، به معنای اعتقاد ضعیف است که مستند به دلیل قطعی نیست.

رجوتک (رجا) به معنای توقع حصول امری که هم ممکن است و هم خیر است و نیز میل به آن است!

عوَّلت (عول) به معنای استیلاء و تسلط همراه با اظهار برتری است! (استیلاء در استعلاء)

معرفتی (عرف) به معنای اطلاع از چیزی و آگاهی به خصوصیات و آثار آن و در نتیجه تمیز دادن آن از غیرش می باشد!

شرح:

ایمنی از مکر خداوند، به معنای اتکاء به بعضی از اسماء حسمنای خداوند و غفلت نمودن از بعضی دیگر است!

حسن ظن بخداوند و امید مغفرت داشتن و یادآوری کرم او می تواند در کنار یادآوری دیگر اسماء الهی بسیار سازنده و رشد دهنده باشد ولی تقطیع اسماء خداوند موجب تکه تکه نمودن فرامین الهی و شریعت اسلامی شود! و در نتیجه شخص تنها به قسمتی از آنها پایبند بوده و نسبت به دیگر قسمتها عاصی و نافرمان می گردد!

مؤمن رجای خود را در کنار خوف معنی می بخشد و ثابت می کند. زیرا رجا بدون خوف فریب است! الهام شده ی توسط شیطان است!

هر معرفتی باید سبب خیری شود. اگر شر از آن بیرون بیاید دیگر نامش معرفت نیست! معرفت خداوند، تنها معرفت به کرم او نیست بلکه معرفت به همه اسماء اوست! که اگر این چنین نباشد خداوند تنقیص می گردد و ناقص انگاشته شناسانده می شود و این چنین معرفتی چون واقعیتی بیرونی ندارد و فقط دست ساخته ذهن است نمی تواند باعث خیری شود!

نکته دیگر این که حسن ظن به خداوند در باور نسبت به نام  غفار و کریم در دعای فوق جلوه یافته است: غفار کذشته را می پوشاند و کریم آینده را می سازد!

حسن ظن داشتن به خداوند از توصیه های اکید اسلام است ولی نباید این حسن ظن موجب رجایی شود که تهی از خوف باشد!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 22

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ وَاجَهْتُکَ بِهِ وَ قَدْ أَیْقَنْتُ أَنَّکَ تَرَانِی عَلَیْهِ وَ أَغْفَلْتُ أَنْ أَتُوبَ إَلَیْکَ مِنْهُ وَ أُنْسِیتُ أَنْ أَسْتَغْفِرَکَ لَهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا! از تو آمرزش می طلبم برای هر گناهی که با آن با تو رو به رو شدم و یقین داشتم که تو مرادر آن حال می بینی و غافل شدم که از آن توبه کنم ،و فراموش کردم که از آن استغفار نمایم پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

ایقنت (یقن) یقین به معنای علم ثابتی است که در نفس است طوری که هیچ شکی را قبول نمی کند و موجب سکون و اطمینان نفس است!

شرح:

غفلت با اختیار صورت می گیرد ولی نسیان بدون اختیار است! انسان بخاطر نسیانش مذمت می شود زیرا علت نسیان، غفلت است و غفلت چنانکه گفتیم امری است اختیاری!

غفلت توجه نشان ندادن به هر امری است که از اهمیت برخوردار است! غفلت در آغاز راه خود از برخوردهای رفتاری آغاز می شود! برخوردهای رفتاری سرد و بی تفاوتانه ای که اصلا با موضوع مورد برخورد سنخیتی ندارد!

این نوع برخورد آرام آرام به تأثیر خود را به درون فرد نیز می گذارد! به مرور از دورن نیز فرد دیگر اهمیتی برای امور مهم قائل نیست! و این آغاز نسیان است!

انسان در درونش از قلب و مغز برخور داراست! قلب انسان به آنچه در مغز است حس و حال می بخشد! انسان می داند اموری زیبا و اموری زشت است! اموری باید و اموری نباید است! امور مهم و اموری غیر مهم است!

قلب به آنچه اناسن نی داند و در مغز خود گزاره های آن را ثبت نموده است، حس می بخشد، به آنها رنگ می دهد. آنها را از صرف چند جمله خشک بیرون می آورد و این چنین آنها را آماده تأثیر گذاری بر رفتار انسانی می کند!

قلب واسطه بین مغز و جوارح است! مغز مخزن دانش است! و جوارح ابزاری برای بروز دانش است! و قلب به دانش کمک می کند تا بتواند خواد را بر جوارح تحمیل کند!

وقتی غفلت آغاز می شود انسان تحت تأثیر هوس از بروز دانش بر اعضاء جلوگیری می کند هر چند هنوز قلبش نسبت به این دانش تمایل دارد. غفلت وقتی ادامه می یابد آرام آرام قلب دست از حس بخشی به دانش برمیدارد!

در مرحله بعد نوبت مغز است که کم کم از دانش تهی شود و علمی که آنجا ذخیره شده است تبدیل به جهل گردد! آنچه تا بحال باید بود تبیاد شود و آنچه زشت بود زیبا شود و ...

پس غفلت تحت اختیار انسان از  بی تفاوتی نشان دادن مقابل دانش آغاز می شود و بعد قلب نیز دیگر به دانش حس نمی بخشد و آنگاه نبوت نسیان می رسد که مغز را تهی کند و جای هر گزاره علمی، یک گزاره ضد آن جای دهد!

در متن فوق غفلت از توبه مقدمه نسیان طلب مغفرت شمرده شده است!

غفلت از توبه به معنای نگفتن «استغفر الله» نیست! زیر این جمله غالبا گفته می شود بلکه غفلت به معنای بااهمیت برخورد نکردن با توبه است! توبه به معنای برگشت از هر کار و نوع زندگی که سبب گناه شده است و این فراتر از اکتفاء نمودن به استغفار زبانی است!

این غفلت موجب می شود تا همین استغفار زبانی هم بفراموشی رود و اصلا فرد گناهش را دیگر گناه نداند.

پس توبه نکردن از گناه سبب گناه ندانستن گناه می شود! و این آغاز سقوط ابدی انسان و فرو رفتن در باتلاق انواع گناهان بدون این که ندای وجدانی شنیده شود می گردد!

 

پاسخ / قوه حدس

| جمعه, ۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۳ ب.ظ

سؤال 148:

باسلام وتحیت وخداقوت...قبلا پرسیده بودم ایا حس ششم صحیح است وشماگفتید بله ونوعی حس وحدس تقویت شده است که بواسطه ان حتی میتوان اینده راپیش بینی کرد.میخواهم بدانم چکونه میتوان این حس رادراین حدتقویت کرد؟

پاسخ:

قوه حدس را باید با زیاد نمودن اعتماد به نفس و استفاده کمتر از اسباب تجربی و ریسک نمودن در امور مختلف و اعتماد نمودن به آنچه به ذهن خطور می کند در باره حل یک مسئله و یا حادثه ای در آینده تقویت نمود!