مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر

تمرینی برای تدبر روی اندیشه های ناب

مشق تدبر
طبقه بندی موضوعی

۸۰ مطلب با موضوع «هشت رذیله :: لجاجت :: توبه از لجاجت» ثبت شده است

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 31

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ خُنْتُ فِیهِ أَمَانَتِی أَوْ بَخَسَتْ بِفِعْلِهِ نَفْسِی أَوْ أَخْطَأْتُ بِهِ عَلَى بَدَنِی أَوْ آثَرْتُ فِیهِ شَهَوَاتِی أَوْ قَدَّمْتُ فِیهِ لَذَّاتِی أَوْ سَعَیْتُ فِیهِ لِغَیْرِی أَوِ اسْتَغْوَیْتُ إِلَیْهِ مَنْ تَابَعَنِی أَوْ کَاثَرْتُ فِیهِ مَنْ مَنَعَنِی أَوْ قَهَرْتُ عَلَیْهِ مَنْ غَالَبَنِی أَوْ غَلَبْتُ عَلَیْهِ بِحِیلَتِی أَوِ اسْتَزَلَّنِی إِلَیْهِ مَیْلِی فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به امانت خویش در آن خیانت کردم، یا با انجام دادن آن از ارزش نفس خود کاستم، یا با آن بر بدنم صدمه وارد کردم، یا شهواتم را بر آن برگزیدم، یا لذت هایم را در آن مقدم داشتم، یا برای دیگری در آن تلاش نمودم، یا آنکس را که از من پیروی می نمود اغوا نمودم و به سوی آن کشاندم، یا علیه کسی که مرا از آن منع میکرد لشکر کشی کردم تا بر او چیره شوم، یا با قهر بر کسی که میخواست بر من غلبه کند یا با حیله و نیرنگ بر او دست یافتم، یا میلم من را  به سوی آن لغزانید؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

خُنت (خنی) به معنای عمل نکردن به نعهد است!

امانتی (امن) به معنای سکون و رفع خوف و اضطراب است و در صورتی که تعلق به امری خارج از ذهن بگیرد مثل ودیعه، به معنای آن است که آن امر ایمن از تباه شدن است!

بخست (بخس) به معنای نقصان حق است.

استغویت (غوی) به معنای مقابل رشد و هدایت به شر و فساد است.

کاثرت (کثر) به معنای به رخ کشیدن بسیار داشتن از هر چیزی است.

شرح:

در این بند از دعای استغفار که خود از یازده فراز تشکیل یافته است از تلاشهای مخربی که گنهکار در نابود ساختن خود و دیگران می نماید سخن به میان آمده است!

تخریب خود

خُنْتُ فِیهِ أَمَانَتِی: انسان با گناهی که می کند به امانت الهی که همانا حسن استفاده از قوه اختیار است خیانت میکند. این قوه در اختیار دیگر موجودات جهان هستی گذاشته نشده است! تنها این انسان است که آنچه میخواهد انجام می دهد. به او این قدرت داده شده است منتها از او تعهد گرفته شده است که از این قدرت که به صورت امانت در اختیار او قرار گرفته است در راستای بروز و ظهور هرچه بیشتر فطرت توحیدی استفاده قرار دهد و انسان نیز آن را پذیرفته است!  

وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ. (اعراف: 172)

و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مى‏دهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم؛ (و از پیمان فطرى توحید بى‏خبر ماندیم)»!

بَخَسَتْ بِفِعْلِهِ نَفْسِی: گناه موجب می شود تا نفس نفیس و پرقیمت انسانی که می توانست جلوگاه انوار الهی باشد، دیواری نمور برای انواع سایه های زشت شود. و آنچنان بی ارزش شود که از چهارپایان نیز فروتر رود!

أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً (فرقان: 44)

آیا گمان مى‏برى بیشتر آنان مى‏شنوند یا مى‏فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپایانند، بلکه گمراهترند!

أَخْطَأْتُ بِهِ عَلَى بَدَنِی: روح که با گناه این چنین تخریب گشته است نوبت جسم است که مسیر تباهی را پیش گیرد و بر اثر گناه فرسوده تر و بیکارتر گردد!

آثَرْتُ فِیهِ شَهَوَاتِی: شهوتها، همان میلهای شدید نفسانی، بر عقل و مصلحت ترجیح داده شوند! و خواسته های شهوانی مورد اجابت قرار گیرد و همه روح و بدن در خدمت آن قرار گیرد!

قَدَّمْتُ فِیهِ لَذَّاتِی: اصل در هر کاری لذت جویی باشد همین که لذتی در کاری نباشد آن کار مدام به تأخیر بیافتد. بجای آن کارهای پر لذت برای انجام پیش بیافتند بدون آن که ملاک دیگری در پس و پیش نمودن اولویتهای کاری مد نظر قرار گیرد!

تخریب دیگری

سَعَیْتُ فِیهِ لِغَیْرِی: گناه بعد از تخریب صاحب خود سراغ دیگری می رود! شخص گنهکار تلاش خود را بکار می بندد تا افراد پیراومون خود را نیز به تباهی بکشاند.

اسْتَغْوَیْتُ إِلَیْهِ مَنْ تَابَعَنِی: در این میان تخریب را با آنانی شروع می کند که بیشتر تابع او هستند و از او الگو می گیرند مثل فرزندان و دوستان!

کَاثَرْتُ فِیهِ مَنْ مَنَعَنِی: در برخورد با آنانی که دوستش نیستند و او را پس می زنند، راه تفاخر ار پیش می گیرد! این تفاخر به داشته های دنیوی سبب می شود تا طرف مقابل هم رو به همین تفاخرها بیاورد و این چنین می شود که شخص گنهکار مخالفین خود را نیز به تباهی می کشاند!

قَهَرْتُ عَلَیْهِ مَنْ غَالَبَنِی: اگر با تفاخر مخالفین رام نشدند بلکه با تفاخر بیشتری وارد میدان شدند، گنهکار رو به گناهانی دیگر برای غلبه بر دیگران می آورد! به آنها انواع ستمها را روا می دارد!

غَلَبْتُ عَلَیْهِ بِحِیلَتِی: اگر باز هم کار پیش نرفت، رو به حیله می آورد تا در نهایت به غلبه مورد قبولش برسد!

اسْتَزَلَّنِی إِلَیْهِ مَیْلِی: تخریب خود و دیگری همه بخاطر این است که «میل» در انسان اطاعت شده است!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 30

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ مَالَیْتُ (مَالأتُ) فِیهِ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ أَوْ أَسَأْتُ بِسَبَبِهِ إِلَى أَحَدٍ مِنْ بَرِیَّتِکَ أَوْ زَیَّنَتْهُ لِی نَفْسِی أَوْ أَشَرْتُ بِهِ إِلَى غَیْرِی أَوْ دَلَلْتُ عَلَیْهِ سِوَایَ أَوْ أَصْرَرْتُ عَلَیْهِ بِعَمْدِی أَوْ أَقَمْتُ عَلَیْهِ بِجَهْلِی فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در آن معاونت کردم علیه یکی از بندگانت، یا دیگری را به سوی آن راهنمایی کردم، و یا غیر خود را به سوی آن دلالت نمودم، یا با تعمّد در آن اصرار ورزیدم، یا از روی نادانی در آن مقیم شدم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

مالیت (ملی) مالأت (ملأ) ملأ به معنای جمعیت است و مالأ یعنی گشتم از جمع، یعنی جزء گروه او شدم، پس مالأت یعنی کمک نمودم او را!

بریّتک (بری، برء) به معنای منزه بود و بی عیب بودن است! و وقتی مردم، بدون توجه به تفاوتهایشان مورد بررسی باشند به آنها بریّه گفته می شود.

اشرت (شور) به معنای اشاره نمودن است!

دللت (دلل) به معنای بون شیء در وضعیتی است که از شیء دیگری خبر دهد!

اصررت (صرر) به معنای ظهور شدّت است. اصرار در کاری به معنای آشکار نمودن تمایل شدید برای تحقق آن کار است!

بعمدی (عمد) به معنای تمایل همراه با رکون است! تمایل قلب همراه با استناد و اتکاء!

شرح:

گناه، گناه است! نباید گذاشت نفس با آرایش نمودن بعضی از گناهان، از زشتی آنها بکاهد!

در فراز فوق به سه مورد از این زینتها اشاره شده است:

مورد اول: کمک نمودن به دیگری باری ارتکاب گناه تفاوتی با بدی نمودن به او ندارد! تصور نشود گناه کمک نمودن برای گناه کمتر از بدی نمودن به اوست! هرچند متأسفانه جامعه این دو را در یک ردیف نمی داند حتی ممکن است تصور شود، کمک نمودن به گناه لطفی است که درباره دیگری شده است!!

مورد دوم: کمک به گناه دیگری تفاوتی ندارد با یک کمک اندک مثلا در حد یک اشاره باشد و یا با راهنمایی کامل صورت پذیرفته باشد! بالاخره همان اشاره هم سبب شده است تا فرد حرکت کند و همه امکانات انجام گناه را فراهم آورد!

مورد سوم: گناهی که بر اساس جهل صورت می گیرد با آنچه به صورت عمدی انجام می شود یکسان است! زیرا این چهل باید تبدیل به علم می شده است!

روز قیامت شخص گنهکار را به محاکمه می کشند! اگر عامل بوده است به او می گویند: چرا عمل نکردی و اگر جاهل بوده است از او می پرسند: چرا یاد نگرفتی!

در سه مورد فوق از تزیین نفس برای کاستن از زشتی گناهان جلو گیری شده است!

وقتی خداوند گناهی را می بخشد که فرد به زشتی کامل آن اعتراف کند و هیچ بهانه که به نوعی بخواهد از زشتی گناهش بکاهد نه به زبان آورد و نه در ذهن داشته باشد!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند29

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ اسْتَقْلَلْتُهُ أَوِ اسْتَکْثَرْتُهُ أَوِ اسْتَعْظَمْتُهُ أَوِ اسْتَصْغَرْتُهُ أَوْ وَرَّطَنِی جَهْلِی فِیهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که آن را کم شمردم یا زیاد، زیاد شمردم یا کوچک، یا این که نادانیم مرا در ورطه ی آن فروبرد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

ورَّطنی (ورط) ورطه به معنای گودالی عمیق در زمین است که خارج شده از آن سخت است و به همین خاطر به هر بلایی که رهایی از آن سخت است «ورطه» می گویند!

شرح:

گناه بزرگ و کوچک و کم و زیاد ندارد! گناه، گناه است! گناه نافرمانی خداوند بزرگ جهان است! عظمت پروردگار آنقدر هست که حتی یک گناه بظاهر کوچک را آنقدر بزرگ کند و ترس را بر جان شخصی که آن را مرتکب شده است بیاندازد که گناهان بعدی نتواند ترس را افزایش دهد!

وقتی تعداد گناهان و یا بزرگتر بودن یک گناه سبب ترس بیشتر می شود یعنی گناهان قبلی نتوانسته است موجب ترس فراگیر در قلب شود! و این به معنای این است که گنهکار شناخت درستی از عظمت خداوند ندارد!

وقتی تعداد و یا عظمت گناه موجب ترس بیشتر می شود، این ترس مشمول مرور زمان می شود و از آن کاسته می گردد و بالطبع گناهان بعدی ترس کمتری را باعث می شوند!

ترسهای اینچنینی ترس از عقوبت در دنیاست! وقتی خداوند مهلت بیشتری دهد و عقوبتها را تأخیر بیاندازد ترس کم رنگ شده و احساس خاطرجمعی به فرد دست می دهد و این همان ایمنی از مکر خداوند است!

«مکر خداوند» نقشه پنهان خداوند است! عقوبت گاهی آشکار است و گاهی مخفی است! عقوبت مخفی همان عقوبت به تأخیر افتاده است! عقوبت مخفی همان نقشه پنهان خداوند و مکر اوست!

این مکر، سبب کاهش ترس و افزایش گناه و در نتیجه شدت یافتم عقوبت می گردد!

ولی اگر فرد ترسش از عقوبت اخروی باشد! و این چنین نشان دهد که به روز قیامت اعتقاد دارد، وقتی عقوبت گناهش را در دنیا نمی بیند از ترسش کاسته نمی شود در نتیجه سراغ ادامه گناه قبلش نمی رود و اگر هم رفت از حجم ترسش کاسته نمی شود!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند28

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ خَلَوْتُ بِهِ فِی لَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ وَ أَرْخَیْتَ عَلَیَّ‏ فِیهِ الْأَسْتَارَ حَیْثُ لَا یَرَانِی إِلَّا أَنْتَ یَا جَبَّارُ فَارْتَابَتْ فِیهِ نَفْسِی وَ مَیَّزْتُ بَیْنَ تَرْکِهِ لِخَوْفِکَ وَ انْتِهَاکِهِ لِحُسْنِ الظَّنِّ بِکَ فَسَوَّلَتْ لِی نَفْسِی الْإِقْدَامَ عَلَیْهِ فَوَاقَعْتُهُ وَ أَنَا عَارِفٌ بِمَعْصِیَتِی فِیهِ لَکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در شب یا روز در تنهایی به سراغ آن رفتم و تو پرده های ستّاریت را بر من فرو انداختی، به طوری که هیچ کس جز تو، ای خدای جبّار، نمیدید، پس به تردید افتادم بین این که از ترس تو آن را ترک کنم یا به واسطه ی حسن ظن به تو آن را مرتکب شوم. پس نفس آن را برایم زینت داد و انجام دادم در حالی که میدانستم معصیت تو را مرتکب میشوم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

ارخیت (رخو) به معنای سستی در مقابل مفهوم شدت است! در آیه فوق که تعلق گرفته است به «استار» یعنی پرده ها به معنای به آرامی انداختن پردها می باشد!

جبار (جبر) به معنای ظهور عظمت و نفوذ قدرت و تسلط بر امری است طوری که طرف مقابل را تحت نفوذ و حکم و سلطنتش قرار می دهد.

ارتابت (ریب) به معنای توهم همراه با شک است و لذا قابل اعتماد و استناد نیست!

میّزت (میز) به معنای تعیین خصوصیات یک شیء و جدا نمودن او از آنچه شبیه آن است! تمییز به معنای بکار بردن قوه فکر برای انتخاب بین دو شیء مشترک است!

سوّلت (سول) به معنای آسانی گیری همراه با فریب است! تسویل یعنی چیزی را خارج از حق و موقعیت محکمش قرار دادن آن هم بوسیله زیبا نمایی!

شرح:

این فراز  از دعای استغفار وضعیت روانی معصیتکار مورد توجه قرار داده است! چگونه می شود انسان با توجه به ایمانی که به خداوند دارد معصیت می کند؟!

ایمان به معنای بارو داشتن اسماء حسنای خداوند است! ایمان به مکافی و جزادهندگی خداوند انسان را می ترساند و ایمان به بخشندگی خداوند، موجب حسن ظن انسان به خداوند می شود و از ترس او می کاهد.

تردید انسان بین این خوب و آن حس ظن توضیحی برای تردید او در آغاز معصیت است!

متأسفانه نفس با تزیین و ساده انگاری و آسان جلوه دادن معصیت، خوف را از بین برده و انسان را راضی به معصیت می کند!

هرچند نفس با تزیین معصیت زمینه گناه را برای انسان آماده می سازد ولی انسان در حین معصیت نیز دقیقا می داند دارد چه می کند و به معصیت معرفت دارد یعنی به معصیت بودن همه اجزاء کارش واقف است!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند27

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ مَدَحْتُهُ بِلِسَانِی أَوْ أَضْمَرَهُ جَنَانِی أَوْ هَشَّتْ إِلَیْهِ نَفْسِی أَوْ أَتَیْتُهُ بِفِعَالِی أَوْ کَتَبْتُهُ بِیَدِی فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که آن را با زبان تعریف کردم، یا در دل به فکر آن بودم، یا نفسم به آن مشتاق گشت، یا با کردارم آن را انجام دادم، یا با دستم آن را نوشتم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

مدحته (مدح) به معنای ستودن صفات زیبای درونی است اعم از این که این صفات اختیاری بوجود آمده باش یا خیر! امام «حمد» اختصاص به ستودن صفات اختیاری دارد!

اضمره (ضمر) به معنای کمر باریک است! و به همین مناسبت به معنای پنهان ساختن شیء ظریف در قلب نیز هست!

جنانی (جنن) به معنای پرره انداختن و پوشاندن است و بهه مین مناسبت هم به باغ پر درخت جنة گفته می شود زیرا درختهای زیاد آنچه درون باغ است را می پوشانند و نیز جنین و جُنة (سپر) و جنون و بالاخره جنان که به معنای قلبی است که محتوایات آن پوشیده از دیگران است!

هشَّت (هشش) به معنای رخاوت و نرمی است که موجب بیرون ریختن هرآنچیزی می شود که در اوست!

شرح:

در فراز فوق، صورتهای مختلف وجودی گناه شمارش شده است:

گناهانی که با زبان ستایش می شود! و برای شنونده از غلظت زشتیشان کاسته می گردد!

گناهانی که شوق به آنها در قلب پنهان می ماند و با زبان بزرو داده نمی شود!

گناهانی که نفس نسبت به آنها احساس کشش و «بندآب دادن» می کند!

گناهانی که در نوشتار  خود را نشان می دهند!

در هر چهار مورد گناه از قبحش کاسته می شود! آنوطر که خداوند آنها را زشت می بیند، بنده آنها را زشت نمی بیند! معلوم است که بنده در تاریکی بسر می برد چون خداوند نور است و اگر بنده ای نظری متفاوت از خداوند درباره زشتی ها و زیبایی ها داشته باشد معلوم است از خداوند و از نور دور است و در تاریکی است!

دین آمده است تا اسنانها از تاریکی ها بسوی نور بیاید یعنی نگاهشان را به مسائل همچون خداوند نمیایند!

دین یعنی جزا یعنی نتیجه هر کاری یعنی بازتاب هر عملی یعنی عکس العملی که هر کسی با قلب و زبا نو دستش باید در مقابل زیبایی ها و زشتیها داشته باشد!

دین یعنی مکتب ارزش گذاری! ارزش گذاری برای همه کارهای اختیاری انسان! برای همه فکر ها و احساسها و رفتارها!

هر انسانی دینی دارد یعنی سازه ای برای ارزش گذاری دارد! این سازه در طول زندگی متفاوت می شود! و نیز انسانها را از یکدیگر متفاوت می سازد.

دین اسلام ناب به انسان انواع خط کش را برای ارزش گذاری انواع افکار و عواطف و رفتار را به انسان می دهد!

و شیطان تمام تلاشش این است که با زنده نگه داشتن گناه از قبح او بکاهد! لذا گناه با زبان انسانها ستایش می شود و با قلب آنها بازی می کند و شعله تمنای نفس را همیشه فروزان نگه میدارد و  در نوشت های شیطانی خود را تثبیت می کند!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند26

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُورِثُ الْأَسْقَامَ وَ الْفَنَاءَ وَ یُوجِبُ النِّقَمَ وَ الْبَلَاءَ وَ یَکُونُ فِی الْقِیَامَةِ حَسْرَةً وَ نَدَامَةً فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که موجب بیماری و نابودی و باعث گرفتاری ها و بلاها میشود، و در قیامت حسرت و ندامت در پیش خواهد داشت؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

الاسقام (سقم) به معنای مرضی است که پایدار مانده است و بیشتر در مریضیهای ظاهری و بدنی کار برد دارد بر خلاف «مرض» که در امور اختلالات باطنی هم بکار می رود!

شرح:

قسمتی مهمی از محرمات الهی مربوط به حوزه سلامتی جسم است! و باز قسمتی مهمی از این نوع از محرمات برای بشر ناشناخته مانده است که چگونه روی اختلالات جسمی تأثیر دارد!

البته این قسم از محرمات زیانشان منحصر در حوزه سلامت جسمی نیست بلکه می تواند دارای اثار زیانبار ملکوتی و روانی نیز باشد و این بیشتر به مرموز بودن علت حرمت این گونه محرمات می افزاید!

با توجه به معنی سقم که حکایت از بیماری پایدار دارد، گناهانی هستند که موجب بیماری دائمی شده و هم موجب فناء و از هلاکت و از دست رفتن دائمی یک یا چند نعمت از نعمات الهی در انسان گنهکار می شود!

بیماری تن در کنار فرود دیگر مصائب و بلاها خیل عیظمی از نعمتهای خداوند را تحت تأثیر قرار می دهد!

از بین رفتن این نعمتها دنیای فرد را بشدت دچار بهم ریختگی و رنج و عذاب می کند و در قبال این عذاب، در قیامت حسرت و ندامت فرد را دچار بدترین حالات روانی می سازد.

مقایسه جسم رنجور در دنیا و روان رنجور در قیامت، به درک بهتر هر یک از این دو کمک می کند!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 25

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُعَقِّبُ الْحَسْرَةَ وَ یُورِثُ النَّدَامَةَ وَ یَحْبِسُ الرِّزْقَ وَ یَرُدُّ الدُّعَاءَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که موجب حسرت و سبب پشیمانی میگرددد و باعث بند آمدن روزی و رد شدن دعا میگردد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

الحسرة (حسر) به معنای کناری گذاشتن و برگردان شیء به عقِب و گذشته آن! از لوازم این عمل تأسف خوردن است وقتی فرد متوجه کوتاهیش در کار می شود!

الندامة (ندم) به معنای انصراف و انزجار از آن چه از فرد واقع شده است اعم از این که نیتی واقع شده است و یا عملی، و نیز اعم از این که کار نیکویی بوده است و یا زشتی!

شرح:

گناه انسان را نسبت به گذشته متأسف نموده (حسرت) و از وضعیت اکنون بیزار کرده (ندامت) و مانع فرود خیر از بالا، از آسمان شده (حبس رزق) و صدایش نیز به بالا نمی رود. (رد دعا)

انسان گنهکار، زمان گذشته و حال بر او فشار وارد می کند و نیز از بالا و پایین فشرده می شود!

این فشار عرضی (زمان) و طولی (آسمان) یعنی فشاری همه جانبه نتیجه نافرمانی ذات ربوبی است! جهانی که در آن زندگی می کنیم پروردگارش خداوند است پس نمی شود بدون بدست آوردن رضایت او زندگی همراه با آسایش در این جهان داشت!

البته همه این چهار مورد (حسرت، ندامت، حبس رزق و رد دعا) می تواند لطف از ناحیهخ داوند نیز باشد زیرا انتظار است این فشارها بالاخره او را متوجه سازد و توبه کند و راهش را بیابد!

خداوند همچنان که در عطایش رؤوف است در منعش نیز دلسوز است! همچنان که وقتی دعایی را قبول می کند هوئای بنده اش را دارد وقتی هم که دعایی را رد می کند با توجهش به اوست!

اصلا تا وقتی این چنین است یعنی امیدی برای برگشت بنده گنکار وجود دارد و الا وقتی گناه نه حسرتی را بدبنال بیاورد و نه ندامتی را و نه رزقی کم شود و نه دعایی رد گردد آن وقت است که گفته می شود دیگر امیدی به برگشت این بنده وجود ندارد!

وقتی انسان اثر عمل زشتش را به سرعت ببیند و اثر عمل خوبش را با تأخیر، این نشان از عنایت ویژه خداوند به اوست! زیرا از کار زشتش دست بر می دارد و نسبت کار خوبش عُجب او را نمی گیرد!

اما اگر این معادله معکوس شود، اثر کار بد را نبید ولی اثر کار خوبش را زود ببیند یعنی کلا از چشم خداوند افتاده است!

*

حبس رزق به معنای قطع رزق نیست بلکه به معنای تأخیر در آمدن آن است!

گاهی مشگل اقتصادی انسان سریع رفع می شود و گاهی هم بعد از کلی زجر کشیدن و بی آبرویی حل می شود!

یکی از آثار گناه دیر حل شدن مشکلات اقتصادی است!

گنهکار با توجه به این اثر گناه از خداوند طلب آمرزش می کند و ان شاء الله گناهش آرمزیده می گردد و بعد او خواهد توانست بر مشکلات مالیش فائق آید!

*

رد دعا به عنوان یکی از آثار گناه یک استثناء دارد و آن طلب آمرزش برای گناهی است که موجب رد دعا است! چون اگر این استثناء وجود نداشته باشد دیگر هیچ گناهی آمرزیده نخواهد شد!

گناه سبب از بین رفتن لذت مناجات می شود و همین موجب می شود تا اگر دعایی هم بنده بکند، دعایش بی رمق و بی احساس باشد! دعای بی احساس مثل هر سخن بی احساسی است که قطعا نمی تواند موجب برانگیختن احساسی در شنونده باشد!

رابطه خداوند با بندگانش درست مثل رابطه بندگان با  یکدیگر است!

البته بندگان از سر ترحم و به وقت نیاز شدید دیگری خواسته او را مورد توجه قرار می دهند هرچند حس خوبی نسبت به او نداشته باشند ولی این توجه تنها در صورت نیاز مبرم است!

خداوند نیز نیاز مبرم بندگانش را مرتفع می سازد حتی اگر به آنها توجه عاطفی نداشته باشد!

آمرزش گناهی باعث کدر شدن رابطه با خداوند شده است سبب می شود این کدورت از بین برود و حال دعا برگردد و همه خیرات  صاف شدن محبت خدایی نصیب فرد گردد!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 24

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ اسْتَوْجَبْتُ مِنْکَ بِهِ رَدَّ الدُّعَاءِ وَ حِرْمَانَ الْإِجَابَةِ وَ خَیْبَةَ الطَّمَعِ وَ انْفِسَاخَ الرَّجَاءِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به واسطه ی آن مستحق رد شدن دعا و محرومیت از اجابت و نا امیدی از طمع و گسستن آرزو شده ام؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

خیبة (خیب) به معنی ناامیدی و محرومیت بعد از رجا و آرزوست!

طمع به معنای تمایل نفس به آنچه خارج از دستش هست!

شرح:

قطعا یکی از علل عمده عدم استجابت دعا وجود گناهان است!

رسیدن به هر هدفی نیازمند به شناختن هدف، شناختن مسیر منتهی به هدف، حرکت در مسیر، منحرف نشدن از مسیر و عبور از موانع است!

دعا یعنی کمک خواستن از خداوند برای هریک از این مراحل پنجگانه!

گناه و پاسخ مثبت دادن به تمایلات نفسانی سبب قدرت گرفتن نفس و ضعیف شدن عقل می شود.

استجابت دعا به معنی قدرت بخشی به عقل و اراده و فراهم نمودن اسباب مادی و معنوی برای رسیدن شخص به هدف معین است!

انسان وقتی دعا می کند یعنی خواهان آن است که عقلش قوت گیرد و اسباب مادی و معنوی برای رسیدن به هدف مهیا شود!

حال همین انسان وقتی گناه می کند، بر خلاف مسیر استجابت دعایش حرکتی انجام می دهد! او خود تلاش می کند تا عقلش ضعیف شود زیرا فرمان عقلش را ندید می گیرد و او را تحقیر می کند و از طرفی انجام گناه تخلف از قوانین مادی و یا معنوی است و در نتیجه با مهیا شدن اسباب مادی و معنوی برای رسیدن به هدف منافات دارد!

بله انسانی که در گذشته گناهانی داشته است و هنوز آثار آن گناهان مانعی در راه رسیدن به اهدافش محسوب می شود می تواند از خداوند بخواهد با قدرتی که دارد آن آثار را محو کند ولی به شرطی که انسان همچنان در پی گناه و حفظ آن آثار نباشد!

انسان دعا کننده اهل گناه در واقع با زبانش از خداوند چیزی را می خواهد و با اراده اش چیزی دیگر! خداوند یا باید توجه به زبان او بکند و یا اراده او را محقق سازد!

خداوند در دنیا همه امکانات را برای انسان فراهم ساخته است تا بتواند اراده خود را محقق سازد هرچند تحقق هر اراده ای در نهایت نیازمند به اذن خداوند دارد!

پس تحقق اراده انسان مقدم بر توجه به کلماتی است که انسان بر زبانش جاری می سازد و نامش را دعا می گذارد!

این چنین است که گناه مانع استجابت دعا می گردد!

*

انسان در مقابل خداوند هیچ چیز را در ملک خود ندارد! در نتیجه برای برآوردن حداقل نیاز خود چشم به اموال خداوند دارد لذاست که وجود انسان پر از طمع به خداوند است!

تفکر توحیدی می گوید: «له ما فی السماوات و الارض» پس طمع ورزیدن انسانها به یکدیگر منافات با تفکر توحیدی دارد.

گناه توسل به غیر خداوند برای رسیدن به هدف است! یعنی چشم داشتن به غیر خداوند برای رسیدن به یک خواسته است!

و چون غیر خداند چیزی ندارد پس انسانی که به غیر خدا چشم دوخته است هیچ وقت نمی تواند برخوردار از چیزی شود!

احساس محرومیت و ناکامی و ناامیدی و در پی آن افسردگی و دل مردگی و بی هدفی نتائج انحرف از مسیر هنجارها و ارتکاب گناهان است!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار 23

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ دَخَلْتُ فِیهِ بِحُسْنِ ظَنِّی بِکَ أَلَّا تُعَذِّبَنِی عَلَیْهِ وَ رَجَوْتُکَ لِمَغْفِرَتِهِ فَأَقْدَمْتُ عَلَیْهِ وَ قَدْ عَوَّلْتُ نَفْسِی عَلَى مَعْرِفَتِی بِکَرَمِکَ أَلَّا تَفْضَحَنِی بَعْدَ أَنْ سَتَرْتَهُ عَلَیَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که وارد آن شدم به واسطه ی حسن ظنّ به تو که مرا بر آن عذاب نمیکنی و امیدوار بودم که آن را می آمرزی، پس به آن اقدام کردم، در حالی که اتّکای من بر کَرَمی بود که از تو می شناختم، که دیگر پس از آن که آن را بر من پوشاندی رسوایم نمیکنی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهان را بر من بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

ظن، به معنای اعتقاد ضعیف است که مستند به دلیل قطعی نیست.

رجوتک (رجا) به معنای توقع حصول امری که هم ممکن است و هم خیر است و نیز میل به آن است!

عوَّلت (عول) به معنای استیلاء و تسلط همراه با اظهار برتری است! (استیلاء در استعلاء)

معرفتی (عرف) به معنای اطلاع از چیزی و آگاهی به خصوصیات و آثار آن و در نتیجه تمیز دادن آن از غیرش می باشد!

شرح:

ایمنی از مکر خداوند، به معنای اتکاء به بعضی از اسماء حسمنای خداوند و غفلت نمودن از بعضی دیگر است!

حسن ظن بخداوند و امید مغفرت داشتن و یادآوری کرم او می تواند در کنار یادآوری دیگر اسماء الهی بسیار سازنده و رشد دهنده باشد ولی تقطیع اسماء خداوند موجب تکه تکه نمودن فرامین الهی و شریعت اسلامی شود! و در نتیجه شخص تنها به قسمتی از آنها پایبند بوده و نسبت به دیگر قسمتها عاصی و نافرمان می گردد!

مؤمن رجای خود را در کنار خوف معنی می بخشد و ثابت می کند. زیرا رجا بدون خوف فریب است! الهام شده ی توسط شیطان است!

هر معرفتی باید سبب خیری شود. اگر شر از آن بیرون بیاید دیگر نامش معرفت نیست! معرفت خداوند، تنها معرفت به کرم او نیست بلکه معرفت به همه اسماء اوست! که اگر این چنین نباشد خداوند تنقیص می گردد و ناقص انگاشته شناسانده می شود و این چنین معرفتی چون واقعیتی بیرونی ندارد و فقط دست ساخته ذهن است نمی تواند باعث خیری شود!

نکته دیگر این که حسن ظن به خداوند در باور نسبت به نام  غفار و کریم در دعای فوق جلوه یافته است: غفار کذشته را می پوشاند و کریم آینده را می سازد!

حسن ظن داشتن به خداوند از توصیه های اکید اسلام است ولی نباید این حسن ظن موجب رجایی شود که تهی از خوف باشد!

سلام علیکم - بسم الله


دعای استغفار بند 22

اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ وَاجَهْتُکَ بِهِ وَ قَدْ أَیْقَنْتُ أَنَّکَ تَرَانِی عَلَیْهِ وَ أَغْفَلْتُ أَنْ أَتُوبَ إَلَیْکَ مِنْهُ وَ أُنْسِیتُ أَنْ أَسْتَغْفِرَکَ لَهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ.
بار خدایا! از تو آمرزش می طلبم برای هر گناهی که با آن با تو رو به رو شدم و یقین داشتم که تو مرادر آن حال می بینی و غافل شدم که از آن توبه کنم ،و فراموش کردم که از آن استغفار نمایم پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

لغت:

ایقنت (یقن) یقین به معنای علم ثابتی است که در نفس است طوری که هیچ شکی را قبول نمی کند و موجب سکون و اطمینان نفس است!

شرح:

غفلت با اختیار صورت می گیرد ولی نسیان بدون اختیار است! انسان بخاطر نسیانش مذمت می شود زیرا علت نسیان، غفلت است و غفلت چنانکه گفتیم امری است اختیاری!

غفلت توجه نشان ندادن به هر امری است که از اهمیت برخوردار است! غفلت در آغاز راه خود از برخوردهای رفتاری آغاز می شود! برخوردهای رفتاری سرد و بی تفاوتانه ای که اصلا با موضوع مورد برخورد سنخیتی ندارد!

این نوع برخورد آرام آرام به تأثیر خود را به درون فرد نیز می گذارد! به مرور از دورن نیز فرد دیگر اهمیتی برای امور مهم قائل نیست! و این آغاز نسیان است!

انسان در درونش از قلب و مغز برخور داراست! قلب انسان به آنچه در مغز است حس و حال می بخشد! انسان می داند اموری زیبا و اموری زشت است! اموری باید و اموری نباید است! امور مهم و اموری غیر مهم است!

قلب به آنچه اناسن نی داند و در مغز خود گزاره های آن را ثبت نموده است، حس می بخشد، به آنها رنگ می دهد. آنها را از صرف چند جمله خشک بیرون می آورد و این چنین آنها را آماده تأثیر گذاری بر رفتار انسانی می کند!

قلب واسطه بین مغز و جوارح است! مغز مخزن دانش است! و جوارح ابزاری برای بروز دانش است! و قلب به دانش کمک می کند تا بتواند خواد را بر جوارح تحمیل کند!

وقتی غفلت آغاز می شود انسان تحت تأثیر هوس از بروز دانش بر اعضاء جلوگیری می کند هر چند هنوز قلبش نسبت به این دانش تمایل دارد. غفلت وقتی ادامه می یابد آرام آرام قلب دست از حس بخشی به دانش برمیدارد!

در مرحله بعد نوبت مغز است که کم کم از دانش تهی شود و علمی که آنجا ذخیره شده است تبدیل به جهل گردد! آنچه تا بحال باید بود تبیاد شود و آنچه زشت بود زیبا شود و ...

پس غفلت تحت اختیار انسان از  بی تفاوتی نشان دادن مقابل دانش آغاز می شود و بعد قلب نیز دیگر به دانش حس نمی بخشد و آنگاه نبوت نسیان می رسد که مغز را تهی کند و جای هر گزاره علمی، یک گزاره ضد آن جای دهد!

در متن فوق غفلت از توبه مقدمه نسیان طلب مغفرت شمرده شده است!

غفلت از توبه به معنای نگفتن «استغفر الله» نیست! زیر این جمله غالبا گفته می شود بلکه غفلت به معنای بااهمیت برخورد نکردن با توبه است! توبه به معنای برگشت از هر کار و نوع زندگی که سبب گناه شده است و این فراتر از اکتفاء نمودن به استغفار زبانی است!

این غفلت موجب می شود تا همین استغفار زبانی هم بفراموشی رود و اصلا فرد گناهش را دیگر گناه نداند.

پس توبه نکردن از گناه سبب گناه ندانستن گناه می شود! و این آغاز سقوط ابدی انسان و فرو رفتن در باتلاق انواع گناهان بدون این که ندای وجدانی شنیده شود می گردد!